تو مطلب خودت آوردي که مسجدالقائم را بعضي ها اشغال کردند که ... اگر جگر داشتي تو اشغال ميکردي که اونا در خلاء وجود امثال جنابعالي اونجا را اشغال نکنند. باز هم برميگردم به بي ادبي ات آخه مردک چاقو دستش را نمي بره اين منم منمي که راه انداختي از صدقه سري مسجد القائمي هاست بدبخت تو براي اونا مثل تف سربالايي وگرنه معامله اي باهات ميکردند که بفهمي جزيره مجنون کجاست. از اون گذشته تو اگه باز هم بي ادب نبودي ميرفتي از يکي از اون مسجدالقائمي ها که به اصطلاح خودت منحرف نشده ميپرسيدي که اينکار شما درست هست يانه (جاهل خبر داري شيخ مهدي رباني گفته اينا يه مشت بچه بازي که راه انداختند ) نکنه شيخ مهدي هم از اون منحرفاست که جاي تو را تو مسجدالقائم تنگ کرده بود که براي خودت مسجد درست کردي. اون رهبري که تو ازش دم ميزني و موقع نام اوردنش به به ميکني مگه نگفت اتحاد و يکپارچگي خودتونو از دست نديد آخه کدوم احمقي بخاطر پارازيت هايي که يه جوون خام از خودش ول ميکنه توي دهنش ميزنه تا دندونش بشکنه و عليه باباش مطلب مينويسه و به اصطلاح آبروشو مي بري (حيف که نرفت شکايت کنه وگرنه ميفهميدي يه من ماست چقدر کره داره ) نکنه بقيه جوونا را هم همينطور ارشاد ميکني. متاسفانه تا دلت بخواد امسال تو توي اين شهر ريختند که با يه قوره سرديشون ميشه و با يه کشمش گرميشون.
حيف که الان کار دارم وگرنه فقط براي اثبات بي ادبي ات اينقدر مطلب مياوردم که از وبلاگت بزنه بيرون ولي بدون که خيلي ها که زمين تحمل سنگيني ايمان و اخلاص و تدينشون را نداره و شصت هفتاد ماه سابقه حضور توي اون جبهه اي را دارند که تو الان براي بالا رفتن خودت نردبون کردي چه محلات باشند چه بيرون شهر آرزوشون حضور تو يه نماز جماعت مسجدالقائم هست.
اين شماره يک بود ببينم وجود اينو داري که اين مطلب را بدون حذف و اضافه توي وبلاگت بذاري تا خوننده هات قضاوت کنند يا جگر اينکار را هم نداري.
اگه نگذاري مجبورم اين نوشته را به کساني بدم که وبلاگشون عاشق يه همچون چيزهايي هست تا مردم بدونند که چه تحفه هايي هستيد.