سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ارسال شده توسط مجنون در 89/9/6:: 11:50 عصر

مطهری زمان ، فقیه وفیلسوف معاصر حضرت آیت الله مصباح یزدی : آیت الله جوادی آملی از مفاخر اسلام است
چندی پیش حضرت آیت الله مصباح یزدی در دیدار اعضای همایش فلسفه به تمجید از نقش مرحوم علامه طباطبایی و نیز عالم فرزانه آیت الله جوادی آملی در بسط وگسترش علم فلسفه پرداخته اند . ایشان همچنین با تجلیل از شجاعت رهبر انقلاب در تایید آموزش فلسفه در حوزه‌های علمیه این امر را به دلیل اخلاص بالای رهبر انقلاب در عمل به وظایف دانسته اند . خلاصه ای از فرمایشات ایشان به این شرح است :
از حسن نظر شما و الطاف دیرینه و مستمر شما سپاسگذاری می‌کنیم و همین‌طور از جناب آقای دکتر اعوانی که سال‌ها از حضورشان استفاده می‌کردیم و در تدریس این مجموعه نقش مهمی داشتند و از شخصیت‌های برجسته‌ای که واقعاً مایه فخر کشور هستند همچنین از سایر عزیزان؛ به‌طور غیابی از حضرت آیت الله جوادی که افتخار جهان اسلام هستند و دست ما به دامن ایشان نمی‌رسد و خوشحالیم که آقازاده‌شان حضور دارند و ما بوی گل را از گلاب استشمام می کنیم…اگر ما اینجا برای چند طلبه بحث فلسفی مطرح می‌کنیم، معنایش این نیست که نام بنده در کنار حضرت آیت الله جوادی آملی برده شود؛ من این را واقعاً از ته دل می‌گویم و ایشان از مفاخر عالم اسلام می‌دانم و مفتخرم که دست ایشان را ببوسم. به‌طور معمول هروقت خدمت ایشان شرفیاب می‌شوم، سعی می‌کنم این کار را انجام بدهم. حق این کار واقعاً بوسیله ایشان انجام می‌شود و خوب است که ایشان به دنیا هم شناسانده شود؛ ایشان واقعاً مجاهدت نمودند و عمر شریف خود را وقف فلسفه کردند. البته منحصراً نه در تفسیر کار مرحوم آقای طباطبایی را ادامه دادند و با امکاناتی که حالا فراهم است به بهترین نحو همچنان ادامه می‌دهند و این باقیات صالحاتی است که قرن‌ها دوام خواهد یافت واین افتخار نصیب ایشان می‌شود که یک دوره کامل تفسیر را با این عظمت، با این وسعت و با این شکوه بیان کنند و خوشبختانه هم‌زمان یا با اندکی تأخیر در رسانه‌ها پخش شود مردم استفاده کنند علما استفاده کنند.بنده از ته دل خیلی خوشحال هستم و دعا می‌کنم که خدا توفیقات ایشان را زیاد کند و این کار را به نحو نیکو به پایان برسانند. افزون بر فعالیت‌های دیگری که در زمینه فلسفه، فقه، اصول و سایر علوم دارند. تنها چیزی که می‌تواند مجوز این باشد که مثلاً بنده هم در این محفل شرکت بکنم این است که قدر بزرگان شناخته شود از باب تعرف الاشیاء با ضدادها معلوم می‌شود که واقعاً آقای جوادی یعنی چی.حضرت آیت الله سبحانی هم جایگاه خودشان را دارند و از قدیمی‌‌ترین شاگردان مرحوم امام (رضوان الله علیه) هستند؛ هم در فلسفه، هم در اصول بخصوص و هم در فقه، شخص برجسته‌ای هستند. بنابراین اگر از ما کاری بربیاید و عرض کنم خدمتی به عنوان یک شاگردی از حضرت آیت الله جوادی باید ارائه خدمتی بکنیم. ریاست فلسفه اسلامی در عصر حاضر با ایشان است.

آفتاب آمد دلیل آفتاب

یادتان هست و توجه دارید که مرحوم میرداماد هرگاه از ابن‌سینا یاد می‌کند می‌گوید: قال شریکنا فی ریاست فلسفه الاسلامیه، شریکنا فی ریاست الفلسفه، اصل را ریاست خودش می‌داند می‌گوید ابن‌سینا هم شریک ماست. حالا با این تلاس مستمر و پیگیر و عاشقانه‌ای که ایشان دربارة کار علمی و تحقیق دارد واقعاً اصل در ریاست فلسفه اسلام در این عصر با آقای جوادی است. من ایشان را تازه نمی‌شناسم از وقتی که ما در مدرسة حجتیه بودیم حجره ما در طبقه دوم و مشرف بر حجره ایشان بود؛ کار ایشان را می‌توانستیم چک کنیم. شبها معمولاً تا نزدیکی‌های نیمه‌شب مشغول مطالعه بودند. روز هم ما هیچ‌گاه ایشان را در فراقت ندیدیم. فقط سر درس چند دقیقه‌ای زودتر می‌آمدند و یک گپ و مزاحی با دوستان می‌کردند وگرنه کار ایشان مطالعه یا تدریس و یا بحث بود.یکی از کسانی که با ایشان هم درس بود، حالا یادی هم از ایشان کرده باشیم شهید مرحوم آقای حیدری بود. ایشان در فلسفه سال‌ها با آقای جوادی هم‌بحث بودند. ایشان می‌آمد در حجره حاج آقای جوادی و ساعت‌ها اسفار و گاهی شفا و مباحث دیگر را می‌خواندند و اصلاً خسته نمی‌شدند ایشان در بحث فلسفه و تحقیق و قسمت‌های دیگر هم همین‌گونه بود؛ اما چون محور کارشان بیشتر فلسفه بود اصلاً احساس خستگی نمی‌کردند. عنصری با این پاکی با این صداقت با این فهم با این استعداد با این پشتکار با این تقوا کجا می‌توان یافت.متأسفانه

آفتاب آمد دلیل آفتاب

 دنیا ایشان را نمی‌شناسد و نمی‌تواند هم بشناسند. اصلاً چون در این فضا نیستند. فرصت مناسبی است که ما اقلاً چنین شخصیت‌هایی که نعمت‌های خدایی هستند برای جامعه معرفی کنیم.باید شرحی از زندگی ایشان به طوری رسا ارائه شود تا ایشان شناخته شود. بیشتر افرادی که ایشان را می‌شناسند از طریق درس تفسیر ایشان و به واسطه اینکه در تلویزیون پخش می‌شود می‌شناسند؛ اما قدرت فلسفی ایشان، عمق مطالعاتشان، احاطه ایشان بر مباحث گوناگون فلسفی و عرفانی چیزهایی‌ست که کسی درست از آنها سر در نمی‌آورد. این فرصتی است که این کار انجام شود و ایشان معرفی شوند.این افتخار باید شامل شاگردانشان و امثال بنده هم بشود که وقتی چنین استادی داریم، پَرِ «اَکرم العلماء» آن ما را هم می‌گیرد و الا اینکه ما لایق باشیم در کنار ایشان بگوییم اول ایشان و دوم فلانی، این تضییع حق ایشان است ...نکتة دیگر اینکه باید نقش مرحوم علامه طباطبایی را در احیاء فلسفة اسلامی بیان کنیم. خب همه ما می‌دانیم که در قرن اخیر که گرایش‌های گوناگون و متضادی احیاناً در حوزه‌های روحانیت شیعه وجود داشته و افرادی بوده‌اند که برای احیای فلسفه اسلامی و زنده نگه داشتن آن اقدامات خوبی انجام داده‌اند و با روی آن از جمله خود حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) و مرحوم آقای آشتیانی و دیگران؛ مرحوم آشتیانی که اخیراً فوت شده‌اند نیز نقش مهمی در این زمینه داشتند و به ویژه در مشهد؛ اما منظورم آشتیانی استاد بود، آمیرزا مهدی آشتیانی که ایشان چند سال هم در قم تشریف داشتند و حوزه تشکیل دادند و آقای آمیرزا احمد هم نقش خودشان را در تهران داشتند.اینها بزرگانی بودند که واقعاً ناشناخته هستند و بسیاری از طلبه‌های ما اصلاً نمی‌شناسند شاید اسمشان را هم ندانند ولی هیچ‌کدام نقششان مثل نقش علامه طباطبایی(رضوان الله تعالی علیه) نبود.یک برنامه سنجیده، معتدل و پخته داشتند و مشی بسیار حکیمانه‌ای به ویژه در برابر اعتراضاتی که می‌شد و فعالیت‌هایی که علیه ادامه درس ایشان شد؛ حتی از سوی بیت مرحوم آیت الله بروجردی اقداماتی شد و ایشان آنچنان حکیمانه برخورد کردند که خود مرحوم آیت الله بروجردی فرمودند که شما هر چه را که وظیفه خود می‌دانید عملی کنید و هیچ‌کدام دیگر این‌گونه نقشی را نداشتند و اگر این رفتار مرحوم آقای طباطبایی و این تدبیر حکیمانه ایشان نبود که البته ناشی از اخلاص بیش از اندازه ایشان بود، این فلسفه این‌گونه در قم رواج نمی‌یافت، فقط موجی ایجاد می‌شد، رواجی می‌یافت و سپس به خاموشی می‌گرایید. از آن زمان به بعد دیگر در قم آن‌چنان مخالفت چشم‌گیری با فلسفه نشد؛ گاهی هم اگر چیزهایی در گوشه و کنار گفته می‌شود درخور توجه نیست.در صورتی‌که پیشتر این‌گونه نبود برخوردهایی که حتی با خود امام و فرزندان امام می‌کردند به خاطر انتساب، با فلسفه با این برخوردی که نسبت به آقای طباطبایی دارند و کتاب‌های ایشان و شاگردان ایشان اصلاً قابل مقایسه نیست و این خب البته پس از فضل الهی، مرهون تدبیر و رفتار حکیمانه و پخته ایشان است و نباید فراموش شود. اگر ما ایشان را احیا کننده فلسفه در عصر حاضر بدانیم، گزاف نگفتیم. البته در کنارش مرحوم آقای مطهری و دیگران هم بودند ولی به هر حال محور ایشان بود؛ ایشان بود که پرچم فلسفه را به دست گرفت و تا آخر آن را به زمین نگذاشت و پس از آن هم الحمدلله جانشین شایستة ایشان حضرت آیت الله جوادی به بهترین نحو راه ایشان را ادامه می‌دهد. خدا ان‌شاءالله درجات آقای طباطبایی را عالی‌تر کند و به طول عمر و توفیقات آقای جوادی بیفزاید.به هر حال محور ایشان بود؛ ایشان بود که پرچم فلسفه را به دست گرفت و تا آخر آن را به زمین نگذاشت.بنده وظیفه خود می‌دانم که از نقش مقام معظم رهبری در تأیید فلسفه، صمیمانه تشکر کنم و برای ایشان دعا کنم. مسئله اینجاست که اگر اساتید دانشگاه از فلسفه بحث کنند مشکلی را ایجاد نمی‌کند؛ اساتید حوزه هم یک کسی است؛ استاد فلسفه در حوزه است و درس خودش را می‌گوید. این حمایت کردن او از فلسفه و تأییدش مشکلی ایجاد نمی‌کند؛ اما یک کسی در آن مقامی که ایشان دارند، به حکم پدری و خلاصه اشراف کاملی که بر همه جهات کشور دارند و باید همه جهات را در نظر بگیرند شرح و تعدیل کنند تا یک سخنی بگویند و حرکتی انجام بدهند...در مقام مرجعیت، در مقام رهبری، آن هم کسی که خودش از مشهد برخاسته، این‌چنین عرض کنم این که کار بسیار شجاعانه‌ای است و کاری است که بنده هیچ تفسیری دیگر برای آن ندارم جز انجام یک وظیفه الهی که از اخلاص کامل ایشان سرچشمه گرفته است؛ وگرنه هیچ لزومی نداشت که ایشان در این باره صحبت کنند؛ اگر صحبت نمی‌کرد نه به مرجعیت ایشان بر می‌خورد و نه به رهبری‌شان.چرا باید حرفی بزند که کسانی در برابر او موضع بگیرند و این را یک نقطه ضعفی برایش تلقی کنند؟ در گوشه و کنار این گونه افراد وجود دارند. با این وجود چرا آقا باید اقدام به چنین کاری کند و بر آن اصرار ورزند؟ حتی شنیدم در این زمینه کمابیش گفت‌وگویی با برخی از مراجع داشتند و ایشان توضیح دادند که این کار اهمیت دارد و باید انجام بشود...این کار بسیار بزرگی است و به نظر بنده جا دارد که باز حالا خودمان بدانیم دست‌کم پیش خودمان از این کار قدردانی کنیم؛ حالا چه اندازه صحیح باشد در جلسات هم گفته شود و اشاره‌ای شود یا نه، من عقلم نمی‌رسد، هرچه خود آقایان صلاح بدانند؛ اما ما در مقام یک طلبه وظیفه داریم فراموش نکنیم که این کار بسیار بزرگی است. داریم فراموش نکنیم که این کار بسیار بزرگی است. شما کدام مرجع را می‌شناسید که چنین نقشی را ایفا کرده باشد؛ یعنی به خودش جرأت دهد که بیاید در این مسئله اظهارنظر کند؛ آن هم با تأکید بسیار و در سخنرانی عمومی. حالا اگر یک‌بار یک جایی سفارش می‌کرد باز یک حرفیست؛ اما ایشان در سخنرانی عمومی بارها دربارة فلسفه و تشویق طلبه‌ها به اینکه فلسفه را دنبال کنند و فلسفه ضرورتی دارد و حتی با مراجع در این زمینه بحث کردند. این کار بسیار بزرگی است...به نظر من این است که اگر جا داشته باشد و فرصتی پیش بیاید باید از ایشان قدردانی کرد.داستانی به یادم آمد که به مرحوم آقای طباطبایی هم مربوط می‌شود که باز شکر نعمت وجود مقام معظم رهبری است؛ خدای متعالی چه کسی به ما داده است.یک وقت خود ایشان می‌فرمودند که من این را از لب‌های خود ایشان بی‌واسطه شنیدم  فرمودند من هر شب یک سورة فتح(انا فتحنا)می‌خوانم ثوابش را هر شب به روح آقای طباطبایی و برادرشان هدیه می‌کنم.امیدواریم خدای متعال به همه ما توفیق دهد که به برکت این انقلاب و خون‌هایی که برای احیای اسلام و ارزش‌های اسلامی ما نثار شده است، برای شکرانه این نعمت بتوانیم قدم‌هایی برداریم و فرصت‌ها را غنیمت شماریم تا هم ادای دین کرده باشیم و هم بهره بیشتری از این فرصت نصیبمان شود؛ چون معلوم نیست این فرصت‌ها تا کی ادامه یابد و این نعمت‌ها هم‌چنان استمرار داشته باشد .

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

1-درود بر فاضل فرزانه ، عارف روشن ضمیر ، عالم مجاهد و اسوه اخلاق و تواضع حضرت آیت الله مصباح یزدی که اینگونه خاشعانه و همراه با خضوع از عالمی دیگر یاد کرده و خود را تا حد شاگرد تنزل می دهد تا شان و منزلت عالم فرزانه ای دیگر را برای جامعه روشن نماید . خداوند علمای فرزانه و پارسا از جمله آیت الله جوادی آملی وآیت الله مصباح یزدی را تحت توجهات حضرت ولی عصر(عج) محفوظ و موید بدارد .

2-نباید از نقش والا و بی بدیل مقام معظم رهبری این مرجع روشن ضمیر و رهبر الهی در هدایت جامعه وترسیم خطوط کلی حکومت اسلامی غافل شد که ایشان حتی حوزه های علمیه و پژوهشهای اسلامی را از یاد نبرده و در صورت لزوم شجاعانه و علنی نقاط ضعف و کاستیهای حوزه های علمیه را گوشزد می نمایند ، خداوندا سایه اش بر سر ما مستدام بادا .
3-در جریان فتنه سال 88 معدودی از عناصر فتنه که در لباس روحانیت پنهان شده بودند سعی داشتند بر طبل اختلافات بکوبند و مراجع معظم تقلید و فضلای حوزه علمیه قم را همراه خویش بنمایانند که خوشبختانه اینگونه نشد و نقشه بی فرجامشان نقش بر آب گردید و ...اگرقابل هدایت نیستند خدا چه کارشون کنه ؟ ها چه کارشون کنه ؟ ....



درباره
صفحات دیگر
آرشیو یادداشت‌ها
لینک‌های روزانه
پیوندها