سلام و عرض تسلیت و تعزیت به مناسبت ایام سالگرد شهادت سیدوسالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و نیز سالگرد ایام حزن انگیز اسارت خاندان رسالت و امامت. عاجزانه از درگاه خداوند متعال خواستار قبولی اندک عزاداری و سوگواری به مناسبت این ایام بوده و بر همین اساس به عنوان تیمن و تبرک و نیز مشارکت در عزاداریهای شما عزیزان ، به مرور بخشی از سخنان عالم گرانقدر حضرت آیت الله جوادی آملی در تحلیل حادثه کربلا و علل قیام امام حسین(ع) می پردازیم :
...در شرایطی حسینبنعلی قیام کرد که در اثر عدم نور، باطل قسمت مهم خاورمیانه را گرفته است. جزء گروه کم و منشأ بطلان هم همان حرام خواری و ارتکاب حرام و معاصی است. حضرت در روز عاشورا فرمود: سرّ اینکه حرفهای من در شما اثر نمیکند و شما حرفهای مرا را نمیپذیرید، برای این است که «ملأت بطونکم حراما» شما شکمها را با حرام پر کردهاید. حرام ممکن نیست با حلال هماهنگ بشود؛ غذای حرام ممکن نیست با اندیشه صحیح جمع بشود. چون انسان که نه دارای دو حقیقت است و نه اینکه بدن و غذاهای بدنی در مقابل روح است. انسان یک حقیقت دارد؛ این یک حقیقت یک نور دارد و یک سایه دارد، این سایه تابع آن نور است؛ یک روح دارد و یک بدن دارد؛ یک اصل دارد و یک فرع دارد. این فرع به دنبال آن اصل حرکت میکند؛ یعنی بدن و اوصاف بدنی تابع روح خواهند بود و روزی همین بدن به مقام روح میرسد. لذا اگر کسی غذایی خورد این غذا به صورت فکر در میآید؛ ممکن نیست غذایی آلوده بشود [ زمینه] اندیشه صحیح ما. اگر به یک انسان حرام خوار بگوییم « تو درست بیاندیش» مگر او اندیشه را باید از جای دیگر باید بیاورد، یا همان غذاهای چند روز قبل به صورت اندیشه در میآید؟
هر چیزی یک راه طبیعی دارد. در امور طبیعی و تکوینی با مسئله نصیحت نمیشود جریان را حل کرد؛ ما از اول میتوانیم شخص را نصیحت کنیم که حرام نخور اما نمیتوانیم شخصی که حرام خورد و اعضا و جوارح او را حرام تشکیل داد بگوییم: درست بفهم، درست باش، عادل باش، خیانت نکن. این شدنی نیست؛ یعنی اگر کسی از راه حرام تغذیه کرد و بالا آمد یقیناً موعظه در او اثر ندارد. این به تعبیری « آب در هاونگ کوبیدن است». چون ما اگر بخواهیم موعظه بکنیم باید از همان اول شروع بکنیم بگوییم: حرام نخور، حرام نگیر، باطل نرو، بیراهه نرو. این یک راه عقلایی است و اگر کسی حرام خورد و غذاهای حرام او به صورت اندیشه آلوده در آمد، به صورت وصف بد در آمد به چنین آدمی نمیشود گفت « آقا تو دروغ نگو»، « این مطلب را درست بفهم»؛ این همان آب در هاونگ کوبیدن است.
سالار شهیدان فرمود سرّ اینکه این حرفهای من در شما اثر نمیکند برای اینکه شما باید بفهمید؛ فهم امروز همان غذای ده سال قبل است، همان غذای بیست سال قبل است. آن غذای بیست قبل به صورت فهم امروز در آمده به همان دلیلی که فهمنده امروز، یعنی روح شما و جان شما، همان نطفه چهل سال قبل بود. اگر همان نطفه با سیر جوهری بالا آمد شد روح؛ آن غذاها هم به سیر جوهری بالا آمده شده اندیشه، شده اخلاق، شده اوصاف. هرگز نه به این روح میتوان گفت الهی باش و نه به آن اندیشه میتوان گفت صحیح باشد، نه به آن خلق و خوی میتوان گفت فاضل و فاضله باش. لذا ذات مقدس سالار شهیدان فرمود با اینکه من حجت خدایم و حرف از درون من میجوشد و اگر موجودی مستعد حرف باشد یقیناً حرف پذیر است، اما توان پذیرش حرف را شما از دست دادید «ملأت بطونکم حراما» چون شکم شما از حرام پر شد حرف من اثر نمیکند. لذا به سالار شهیدان گفتهاند «إنک مرقت من الدین» ـ معاذ الله ـ تو از دین خارج شدی حضرت فرمود: «و لم تعلمن الذین مرقوا من الدین» بعدها میفهمید چه کسی جزء مارقین است و چه کسی جزء ثابتین.
بنابراین، در نظام اسلامی، جا برای باطل به هیچ وجه نیست. امیر المؤمنین دید عدهای میخواهند باطل خود را در کنار سفره حق تغذیه کنند؛ یعنی با کوله بار باطل بیایند و مهمان حق بشوند و به نام حق همان باطل را بخورند و به خورد دیگران بدهند. فرمود ما با کسی تفاهم اینچنین نداریم که کنار بیاییم، اگر پذیرفتید که «نعم المطلوب» اگر نپذیرفتید که «لکم دینکم و لی دین». همین معنا را سالار شهیدان به دستاندرکاران اسلام اموی فرمود ، فرمود اگر حرفم را پذیرفتید که «نعم المطلوب» اگر نپذیرفتید «انتم بریون من ما اعمل و أنا بری من ما تعملون لکم دینکم و لی دین». وقتی که از مکه خارج میشود این حرف را زد فرمود، ما مثل ابن زبیر نیستیم که با کسی معامله سیاسی داشته باشیم کنار بیایم و روزی به سود شما روزی سخن بگوییم؛ حق با باطل جمع نمیشود ?فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ? دین قبل از اینکه کامل بشود نه خدا پسند است نه دشمن را ناامید میکند. آن کلی گویی و ترسیم خطوط کلی نصایح کلی گرچه یک مسأله کلامی را تأمین میکند ولی مسائل سیاسی و اجتماعی با کلی گویی حل نمیشود. لذا کلام هرچند اندیشهها را سیراب میکند ولی جامعه را راضی نگه نمیدارد. سیاست جامعه را تأمین نمیکند؛ باید آن کلی را بر جزئی تطبیق کرد، باید شخص معین را به عنوان الگو ارایه دارد تا مشکل قضایای خارج حل بشود. لذا وقتی جریان غدیر طرح شد و علیبنأبیطالب به عنوان الگو به جامعه معرفی شد این دو مطلب را ذات اقدس الهی بیان کرد، فرمود: از امروز به بعد دین شما کامل است نعمت تمام است. این دین خدا پسند است و دشمن ناامید ?الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ اْلإِسْلامَ دینًا?. وقتی دین کامل شد خدا میپسندد دشمن میهراسد دین وقتی ناقص شد خدا نمیپسند و دشمن را نا امید میکند...
فقه نان قرض دادن یا نان روی نان گذاشتن (تقریضٌ عوامیٌ عَلَی مقاله نان بریدن و لب دوختن الذی اثرٌ اعتراضیٌ انتخاباتیٌ ینشا من البطن السیر) (این مطلب کاملا تخیلی است)
مدتی پیش در سایت یک استاد معترضِ فرضی و کاملا تخیلی شاهد دوگانه ای با عنوان"نان بریدن و لب دوختن" بودم.
مطالب استاد بزرگِ فرضی و تخیلی در خصوص تقطیع روزی(نان بریدن/cut bread)از دوحالت خارج نیست ؛ یا مطلبی فضایی و فاقد مصداق در این جهان مادی است و یا دارای مصداق می باشد. اگر این مطالب فاقد مصداق و از سر تفنن نگاشته شده که هِچ ! به قول بچه ها برو خوش باش . اما در صورت داشتم مصداق باید عرض کنم موضوع کمی متفاوت می شود که عرض خواهم کرد.
به سبک استادِ فرضی باید ابتدا مفهوم نان بریدن را واکاوی نماییم . با مراجعه به کلیه متون تاریخی ، منابع دانشگاهی و حتی اسناد ویکی لیکس دریافتم موضوع "نان بریدن" دارای دو معنی می باشد :
1- برش و تقطیع نان
2- قطع عواید و درآمدهای مادی و مالی فرد
گذشته از اینکه استاد فرضی به بیان هیچ مصداقی در این خصوص نپرداخته است ، این نکته در ذهن خواننده خطور می نماید که این همه سوزوگداز در وصف عبارت"نان بریدن" از چه نشات می گیرد؟ نَکُند نگارنده مقاله ، مورد حمله و یورشِ دژخیمانِ نان بُر قرار گرفته است ؟ نکند به قوت لایموت و نان شب محتاج است؟ به هر حال این فرمایشات و افاضاتِ تئوریکِ سوزناک از کسانی مسموع و شنیدنی است که دچار کمترین ضرر،ضربه،برخورد،اخم، قطع حقوق ، تنزل اداری، افت جایگاه،در مضیقه قرار گرفتن، عدم امکان تدریس و ...در راه هدف شده باشد ، بذل جان و دادن هزینه های سنگین تر پیشکش...
فارغ از اینکه در میان عوام الناس مطالبی در خصوص رفاه و خوش نشینی آقایان شنیده می شود که به آنها نمی پردازم ، اما به هر حال وقتی شنیده می شود منازل و اقامتگاههای چندگانه در شهرهای مختلف این کشور پهناور از شکل اجاره ای به شکل خرید تغییر وضعیت داده اند ، حق بدهید فردی که دارای حداقل قوه تعقل و خرد حتی از نوع ابتدایی آن باشد ، در خصوص تحقق بریده شدن نان فرد یا نزدیکانشان دچار شک و شبهه شوند.
به هر حال فرض کنید یک استادِ فرضی ، قبل از وقوع اتفاق یا پدیده ای اجتماعی-سیاسی دارای 20-30 شاگرد و دانشجو بوده ولی پس از مدتی بدلیل عملکردش و نیز بروز دیدگاهها و عقاید خاص و بعضا مسئله دار (بدلیل رها کردن پرنده تخیل به جای پرنده تفکر و تعقل)، شاگردان و دانشجویان بالِ هجرت گشوده (بر بام اساتید راستگو و با مبانیِ ثابت و استوار و نه دهری مسلک و هُرهُری فرود آمده اند) و در نهایت استاد می ماند و حوضشان یا شاگردانی به تعداد انگشتان یک دست(نه حتی دودست)...
اینجاست که استاد فرضی برای بیان و بازنشر دیدگاههای بِروز(up to date)خویش به فضای مجازی و رسانه های نوین روی می آورند ،دریغ از چند نفر آدم شنونده ...
به هر حال یک راه پیش روی باقی می ماند و آن چیزی نیست جز اعتراض(protest). اعتراض به هر بهانه ، اعتراض به هر موضوعی و با هر عنوانی .
اعتراض در پی اعتراض ! پس من هستم و وجود دارم .