در قسمت دوم بایسته های روحانیت شایسته دیدم مروری بر دیدگاهها و نظرات امام راحل(ره) در خصوص روحانیت و آفات این قشر مهم و تاثیرگذار داشته باشیم :
- دنیاطلبی و خروج از زیّ طلبگی
…حوزه های روحانیت محل تدریس، تعلیم، تبلیغ و رهبری مسلمانان است. جای فقهای عادل، فضلا ، مدرسین و طلاب است. جای آنهایی است که امانتدار و جانشین پیغمبران هستند؛ محل امانتداری است. بدیهی است که امانت الهی را نمی توان به دست هر کس سپرد. کسی که می خواهد چنین منصب مهمی را به عهده بگیرد، و ولی امر مسلمین و نایب امیرالمومنین باشد و در اعراض، اموال و نفوس مردم، مغانم، حدود و امثال آن دخالت کند، باید منزه بوده و دنیاطلب نباشد. کسی که برای دنیا دست و پا می کند، هر چند در امر مباح باشد، امین الله نیست و نمی توان به او اطمینان کرد. فقیهی که وارد دستگاه ظلمه می شود و از حاشیه نشینان دربارها می شود، و از اوامر آن ها اطاعت می کند، امین نیست و نمی تواند امانتدار الهی باشد.
1-مبارزه با رفاه طلبی سازگار نیست؛ و آنها که تصور میکنند ، مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه داری و رفاه طلبی منافات ندارد ، با الفبای مبارزه بیگانه هستند.
- مانند علمای گذشته زندگی کنیم
باید توجه کنید که همه متوجه شما هستند، لذا زیّ اهل علم خود را حفظ کنید. درست مانند علمای گذشته ساده زندگی کنید. در گذشته چه طلبه و چه عالم بزرگ شهر زندگی شان از سطح معمولی مردم پایین تر بود و یا مثل آنها بود. امروز سعی کنید زندگی تان از زی آخوندی تغییر نکند. اگر روزی از نظر زندگی از مردم عادی بالاتر رفتید، بدانید که دیر یا زود مطرود می شوید. برای اینکه مردم می گویند ببینید آن وقت نداشتند که مثل مردم زندگی می کردند، امروز که دارند و دست شان می رسد، از مردم فاصله گرفتند. باید وضع مثل سابق باشد؛باید طوری زندگی کنیم که نگویند طاغوتی هستیم.(3)
…یکی از امور مهم این است که روحانیون باید ساده زندگی کنند.آن چیزی که روحانیت را پیش برده و تا حالا حفظ کرده است، این است که ساده زندگی کردند.آنهایی که منشأ آثار بزرگی بودند، ساده زندگی کردند.این هایی که در بین مردم موجّه بودند که حرف آنان را می شنیدند، این ها ساده زندگی کردند...هر چه بروید سراغ این که یک قدم بردارید که خانه تان بهتر باشد، از معنویت تان به همین مقدار، و از ارزش تان به همین مقدار کاسته می شود. ارزش انسان به خانه نیست، به باغ نیست، اگر ارزش انسان به این ها بود، انبیاء باید همین کار را می کردند. سیره انبیاء چگونه بود؟ ارزش انسان به این نیست که انسان یک هیاهو داشته باشد، یک اتومبیل کذا داشته باشد، یک رفت و آمد زیاد داشته باشد، ارزش روحانیت به این نیست که بساطی داشته باشد و یک دفتر و یک دستکی داشته باشد. فکر کنید و ارزش انسان را به دست بیاورید، ارزش روحانیت را از دست ندهید...در کیفیت تحصیل آن علوم هم هر چه به سراغ تجملات بروید و ان شاءالله نمی روید از علوم تان کاسته می شود. آنها که این کتابهای قطور و پر ارزش را نوشتند، زندگی شان یک زندگی طلبگی بوده؛ مثل شیخ انصاری. آنها توانستند اسلام را در همه جهات حفظ کنند و فقه را به پیش ببرند و مسایل دینی را افزایش بدهند (یعنی فروع را) و آن کتابهای ارزشمند را عرضه کنند. برای این که آنها ارزش را به این نمی دانستند که من خانه ام باید چه جور باشد، حالا سه تا اتاق داریم، کم است. شما خیال می کنید که اگر ده اتاق هم باشد برای شما کافی است خیر! اگر همه این دنیا را به یک کسی بدهند، کافی نیست، می گوید: باید بروید جای دیگر. این فطرت انسان است. (4)
-بزرگی شما آقایان به دنیا نیست
…آنهایی هم که می خواهند، خود را حفظ کنند، باید بدانند که گاهی با یک اتومبیل پیکان، بهتر می توانند محفوظ باشند تا وسیله دیگر. ائمه جمعه و جماعاتی که اگر عادی بیرون بیایند، ممکن است از بین بروند، باید به آن مقداری حفظ کنند که زیاد نباشد. این طور نباشد که امام جمعه ای وقتی در خیابان می آید، خیابان را خلوت کنند و هیاهو به راه بیندازند، این طور چیزها حیثیت آن ها را در جامعه ساقط می کند...بزرگی شما آقایان به دنیا نیست، بزرگی شما به آخرت است و به این که پیش خدا آبرومند باشید. این یک مسئله مهمی است که در حفظ جمهوری اسلامی دخالت دارد و ما باید خیلی مواظب باشیم و اهل علم و دولت و دست اندرکاران باید بیشتر مواظب باشند، چرا که همه دنبال این هستند که نقطه ضعفی، خصوصا از اهل علم پیدا کنند و در همه جا آن را مطرح سازند. ما باید به گونه ای زندگی کنیم که اگر چنانچه آن را از ما گرفتند. حسرت نخوریم، نه این که مثل رئیس جمهور آمریکا که اگر این مقام را از او بگیرند، شاید از حسرت دق کند!(5)
- توجه به دنیاگرایی و زرق و برق دنیا، بالاترین خطر برای روحانیت
…من متواضعانه به عنوان یک پدر پیر، از همه فرزندان و عزیزان روحانی خود می خواهم زمانی که خداوند بر علما و روحانیون منت نهاده است و اداره کشور بزرگ و تبلیغ رسالت انبیاء را به آنان محول فرموده است، از زیّ روحانی خود خارج نشوند و از گرایش به تجملات و زرق و برق دنیا که دون شأن روحانیت و اعتبار نظام جمهوری اسلامی ایران است، پرهیز کنند و برحذر باشند که هیچ آفت و خطری برای روحانیت و برای دنیا و آخرت آنان، بالاتر از توجه به رفاه و حرکت در مسیر دنیا نیست که بحمدالله روحانیت متعهد اسلام، امتحان زهدگرایی خود را داده است، ولی چه بسا دشمنان قسم خورده اسلام و روحانیت پس از این برای خدشه دار کردن چهره این مشعل داران هدایت و نور، دست به کار شوند و با کمترین سوژه ای به اعتبار آنان لطمه وارد آورند که ان شاءالله موفق نمی شوند.(6)
…من اکثر موفقیت های روحانیت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامی در ارزش عملی و زهد آنان می دانم. امروز هم این ارزش نه تنها نباید به فراموشی سپرده شود، بلکه باید بیشتر از گذشته به آن پرداخت. هیچ چیزی به زشتی دنیاگرایی روحانیت نیست، و هیچ وسیله ای هم نمی تواند، بدتر از دنیاگرایی روحانیت را آلوده کند، چه بسا دوستان نادان یا دشمنان دانا بخواهند با دلسوزی های بی مورد، مسیر زهدگرایی آنان را منحرف سازند و گروهی نیز مغرضانه یا ناآگاهانه روحانیت را به طرفداری از سرمایه داری و سرمایه داران متهم نمایند.
در این شرایط حساس و سرنوشت سازی که روحانیت در مصدر امور کشور است و خطر سوء استفاده دیگران از منزلت روحانیون متصور است، به شدت باید مواظب حرکات خود بود، چه بسا افرادی از سازمان ها و انجمن ها و تشکیلات سیاسی و غیر آن ها، با ظاهری صددرصد اسلامی، بخواهند به حیثیت و اعتبار آنان لطمه وارد سازند و حتی علاوه بر تأمین منافع خود، روحانیت را رو در روی یک دیگر قرار دهند.(7)
گمان می کنم مرور فرازهایی از پیام جام زهر امام (ره)به عنوان جمعبندی و حسن ختام این مطلب ،شایسته وسزاوار باشد ، جایی که فرمودند :
2- تنها آنهایی تا آخر با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند.
3- در مسیر ارزشها از وجود روحانیت و علمای متعهد اسلام استفاده کنید ؛ و هیچگاه و تحت هیچ شرایطی خود را بی نیاز از هدایت و همکاری آنان ندانید.
4- روحانیون وابسته ضررشان از هر فرد نا پاک دیگر بیشتر است و ضربات اصلی به این انقلاب ، روحانیون وابسته و مقدس مآب و دین فروش زده اند و میزنند.
5- هیچ چیزی به زشتی دنیا گرایی روحانیت نیست و هیچ وسیله ای هم نمی تواند بدتر از دنیا گرایی ، روحانیت را آلوده کند چه بسا دوستان نادان یا دشمنان دانا بخواهند با دلسوزیهای بی مورد مسیر زهد گرایی آنان را منحرف سازند
پی نوشت ها:
1. ولایت فقه،ص 4 - 133.
2. ولایت فقیه، ص 137.
3. 4 / 3 / 62 بیانات امام در جمع اعضای شورای مرکزی ائمه جمعه استان تهران، صحیفه نور، جلد 17، ص 452.
4. 16 / 2 / 64 بیانات امام در جمع روحانیون و طلاب حوزه علمیه قم، تهران و...، صحیفه نور، جلد 19 ص 251 و 252.
5. 25 / 4 / 64 بیانات امام در دیدار با رئیس و نمایندگان مجلس خبرگان، صحیفه نور، ج 19، ص 318.
6. 6 / 5 / 66 پیام برائت به زائرین بیت الحرام، صحیفه نور، جلد 20، ص 311.
7. 29 / 4 / 67 پیام امام به مناسبت سالگرد کشتار خونین مکه
بسیاری از کمبودها به خودمان برمیگردد که انشاءالله قصور بوده و نه تقصیر، چرا که در این صورت گناهی بزرگ مرتکب شدهایم…امروزه با پیشرفت امکانات و ارتباطات، عوامل ضدفرهنگی به سادگی در اختیار حتی بچههای کوچک قرار میگیرد، اما سرمایه عظیمی که خدا به روحانیت داده است اعتمادی است که جامعه به روحانیت دارد و هنوز هم قشرهای مختلف جامعه در عمق وجودشان برای روحانیت احترام قائلند و این به خاطر سادهزیستی و عدم دنیازدگی روحانیان است که باید حفظ شود؛ چرا که اگر روحانی دنیازده شد، مردم سخنان حق او را هم نمیپذیرند…تببین مسائل اصلی اسلامی و بیان آن از وظایف ماست که در وهله اول مبتنی بر شناخت و فهم صحیح خود ما از اسلام ست. در مورد ترویج اخلاق اسلامی نیز اول باید خودمان تربیت یافته باشیم..." (دیدار جمعی از روحانیون با رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) قم)
اینها گوشه ای از سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی درخصوص بایسته های روحانیت است.مدتها بود قصد داشتم نکاتی در این خصوص بنویسم ولی بدلیل حساسیت این حوزه خطیر دچار خودسانسوری شده بودم.حال پس از مشاهده سخنانِ مطهریِ زمان در این خصوص،جرات یافتم تا در این باب مطالبی را در چند پرده عرضه بدارم :
(1)مدتی پیش درنماز جمعه شهرمان شاهد بودم خطیب محترم جمعه ضمن تلاوت آیه ای از قرآن مجید(یا ایهالذین آمنو استجیبولله والرسول اذا دعاکم لما یحییکم ...)به تذکر به عموم مردم شهر در خصوص تقید به اصول اسلامی پرداخته و عدم تقید به اصولی مانند حجاب و غیره را عامل سخط الهی ،خشکسالی و...برشمردند.در این خصوص باید عرض کنم در دستورات دینی آمده مردم را با وسیله ای غیر از زبان یعنی عمل به اسلام و مبانی آن بخوانید...در واقع روحانیت و منتسبین به آنان خود عامل به گفته ها باشند و در غیر این صورت نمی توان توقع عمل از مردم داشت.در شهر کوچکی در محلات بدلیل نزدیکی ارتباطات و مشاهدات مستقیم مردمی،نظارت جدی تری نسبت به نخبگان از جمله روحانیت وجود دارد و این نکته درخور توجهی است.
(2) روحانیت در شهر و دیار ما وارث بزرگانی همچون حضرات آیات و حجج اسلام سیدطه مقدسی،آقا میرزا حسین،آقای روحانی، انصاری محلاتی، شیخ خلیل سروش محلاتی و...است که جملگی تندیس تقوا،خداترسی،زهدوپارسایی بودند و مردم این دیار بواسطه انس با چنین عالمانی طبیعتا سخت پسند و خوشه چین هستند.در ضمن مردم شاهد نحوه زندگی رهبر انقلاب و مقتدای خویش هستند و البته خانواده ایشان و خواستار اقتدا به این الگوی نیکو هستند.
(3) نباید فراموش کرد که روحانیون و خانواده آنان مانند سایر مردم،دارای نیازهای مادی مختلف هستند.با توجه به افزایش سطح امکانات و توانمندی اقتصادی عمومی و رشد تکنولوژی و ظهور آن در زندگی عمومی،نمی توان توقع داشت روحانیون برای رعایت ساده زیستی همانند دهه 40 یا 50 زیست کنند و آنگونه که در افواه مرسوم است با نان و لبنیات بسازند یا در چادر زندگی کنند یا وسیله نقلیه نداشته باشند که این خلاف منطق و عقل است.
نتیجه گیری
اول:
خداوند متعال در قرآن کریم مسلمانان صدراسلام را در جنگ احد بواسطه تحت تاثیر قرار گرفتن از شایعه کشته شدن پیامبر(ص)مورد سرزنش قرار داده و به آنان خطاب می کند که اگر پیامبر کشته شده،خدای پیامبر(ص) و دین وی باقی و پابرجاست...حال با بهره گیری از این نکته می توان به وضعیت حال حاضر اشاره کرد که بر فرض محال حتی اگر روحانیت به وظایف خویش عمل ننمود،آیا تکلیف از عموم مومنین و مسلمانان رفع می گردد؟ قطعا چنین نیست.
دوم:
بر اساس شایعات و شنیده ها نمی توان نمازهای جمعه و جماعت را ترک کرد ،حتی در صورت یقین به خبر یا اطلاع در خصوص فردی ،مجوز عدم حضور در نمازهای جمعه و جماعت نیست چون ممکن است آن خبرها یا اطلاعات باعث سقوط امام جماعت از عدالت نگردد و مثلا بر خلاف مروت،جوانمردی یا غیره باشد.در بدترین حالت ،حتی در صورت عدم احراز عدالت، برای رعایت مصلحت ضمن عدم نشر این موضوع،می توان در مجامع حاضر شد و ضمن اقامه جماعت،نماز را مجددا اعاده نمود.
سوم:
باید اذعان نمایم این یک نقد درون گفتمانی و ناشی از علاقه و ارادات به روحانیت است و طبیعتا بهانه ای برای حمله به روحانیت اصیل و مردمی به مخالفان نخواهد داد...ما هیچگاه توصیه های معصومین مبنی بر مراجعه به عالمان عامل را فراموش نکرده و نخواهیم کرد و در این خصوص کوجکترین بهانه ای به مخالفان روحانیت یا قائلان اسلام منهای روحانیت نخواهیم داد.
چهارم:
بسیاری از انتقادات به روحانیت و مسئولان نظام به حوزه خانواده و منتسبین آنان برمی گردد.فرزندان،دامادها و سایر منتسبین نباید بتوانند از کلاه نظام و اسلام برای خویش نمد ببافند که متاسفانه در مواردی چنین شده و در این میان آنچه ضربه خورده ؛اعتقادات مردم بوده است...توصیه حقیر به روحانیت و مسئولان شهر حفاظت و صیانت از اعضای درجه یک خانواده و افراد دورتر حتی داماد یا فرزندان اقوام است و هرگونه اقدامات و فعالیتهای خاص اقتصادی آنان به نام دین و نظام ثبت می گردد.راه حل این موضوع عدم سفارش پذیری،توصیه به عمل به قانون،عدم استفاده از اختیارات و قدرت مادی و معنوی برای پیشبرد امور منتسبین و خود می باشد.کم نیستند افرادی که سعی دارند با ارایه خدماتی به مسئولین و روحانیون،جای پایی در حاکمیت برای خویش دست و پا کنند، چهره ملکوک خویش را بازسازی کنند،خوش خدمتی نمایند،منافع خاصی را دنبال نمایند و...ولی خواص و نخبگان باید از پذیرش چنین خدمات و بکارگیری چنین افرادی خصوصا افراد بدنام پرهیز کنند؛چون خطر داره خیلی هم خطر داره!به قول معروف وادی هولناکی است،جیزه!...بگذاریم و بگذریم...
پنجم:
مهمتر از همه مطالب فوق الذکر،خطاب این حقیر به جامعه روحانیت خصوصا روحانیون شهر و بلادمان است که میراث دار بزرگان مقدسی هستند و صلاح و فلاح مردم به کف با کفایت آنان...خواهشمندم نقد فردی دلسوز که البته خارج از کسوت و لباس مقدس شماست بشنوید.اصلا چرا بنده حقیر ،بار دیگر سخنان علامه مصباح یزدی را نقل می کنم که فرمودند :
...سرمایه عظیمی که خدا به روحانیت داده است اعتمادی است که جامعه به روحانیت دارد و هنوز هم قشرهای مختلف جامعه در عمق وجودشان برای روحانیت احترام قائلند و این به خاطر سادهزیستی و عدم دنیازدگی روحانیان است که باید حفظ شود؛ چرا که اگر روحانی دنیازده شد، مردم سخنان حق او را هم نمیپذیرند ...
ارمنستان کشوری در قفقاز جنوبی به پایتختی ایروان است. ارمنستان در قفقاز جنوبی (ماورای قفقاز) در میان دریای سیاه و دریای خزر قرار دارد که مرز میان آسیا و اروپا محسوب میشو د. همسایگان ارمنستان در غرب ترکیه، در شمال گرجستان، در شرق جمهوری آذربایجان، و در جنوب ایران و جمهوری خودگردان نخجوان (جزئی از جمهوری آذربایجان) میباشند.(ویکی پدیا)تعجب نکنید قصد تدریس جغرافیا ندارم بلکه قبل از بیان یک داستان ، مناسب دیدم در خصوص مکان و جغرافیای محل وقوع داستان آگاهی بیشتری داشته باشیم.
روزی روزگاری شهری بود با چنارهای بلند و آب روان .مردمش بهترین مردم و و اوضاعشون همه جوره جور...فقط یک کانون کم داشتند که به همت یه سری کانون هم سرپا شد.کانون نگو بگو هلو،باقلوا...بچه هاش یکی از دیگری گل تر(البته یکیش خودم)گذشت و گذشت تا کانون کم کم یه جوری شد و این یه جوری شدن اینقدر ادامه یافت تا کلونتری و خوفیه و ...در اقدامی هماهنگ درب این مرکز نشر علم،دانش و فضیلت را گل(فکر نکنید گُل نه گِل گرفتند البته خود بچه های نسل جدید کانون قبلا با کاراشون به کانون...گرفته بودند)گرفتند.
بگذریم.بچه هایی که به کانون...گرفته بودند،برای اینکه ثابت کنند هنوز هستند سعی کردند در قالب هسته هاو شبکه های احتماعی همانند جنبش زیر زمینی سیب زمینی و سایر روییدنی ها به فعالیتهای خویش ادامه دهند که در این راه موفقیتی حاصل نشد و در نهایت جرقه حرکتی بدیع و بزرگ در ذهن دوستان سابق بنده جرقه زد.
جنبش زیر زمینیِ سیب زمینی در خارج از کشور!
این ایده در جلسات شبکه زیر زمینیِ سیب زمینی مورد واکاوای و تدقیق قرار گرفت و نهایتا منجر به این شد که اعضای مرکزیت این شبکه اجتماعی با پوشش سیاحت و زیارت خانوادگی راهی کشور ارمنستان شوند و در آن کشور ،حرکت بزرگ خویش را به منصه ظهور برسانند.(سه شب و چهار روز اقامت در ارمنستان از قرار نفری 315 هزار تومان به اضافه تور دریاچه سوان،پارک آبی آکواتک و تله کابین نمی دونم چی چی و غیره). گلگشت به کشور دوست وهمسایه ارمنستان شروع شده و به اتفاق خانواده راهی دیار غم وغربت شدند.بعد از ورود به ارمنستان برخی از این دوستان که سابقه سفرهای متعدد قبلی به این کشور را داشتند و از اوضاع ردیف این کشور باخبر بودند ،برای رهایی سایر دوستان از غم غربت دست و اختیار آنان را در دست گرفته و علیرغم مخالفت خانواده ها و بعضا با گول مالیدن سر منازل محترم، آنان را به سمت حرکت بزرگ سوق دادند.
حرکت بزرگ عبارت بود از صفاسیتی !
به گفته یکی از دوستان مورد ناآگاهی قرار داده شده یا غفلت زده یا هرچی شما اسمشو بذارید، به صورت کاملا یهویی سر از یک جاهای خاصی سر درآوردند که مثلا می تونید امشو بذارین کاباره و یه چیزی توی این مایه ها .کم کم بساط چیز و شیشه چیز و این حرفها آشکار شد و منجر شد به عرق کردن حسابی دوستان سابق (نه خدایی نکرده عرق خوردن)...برای تکمیل این حرکت اپوزیسیونی طراحی شده، بعضا بانوانی غیر محجبه و آن چنانی برای خسته نباشید گفتن در آغوش برخی از برادران پر کار حاضر شده و از زحمات و مساعی آنان به نحو مقتضی تشکر کردند.
القصه! وضع به حدی سه(افتضاح)میشه و موفقیتهای این حرکت پیچیده و چندلایه به جایی می رسه که منازل محترمه ای که با این کار دوستان مخالف بودند(اونایی که موافق بودند که هیچ)کار را به دعوا میکشند و سایر مسایل...وبلاگ بعد سوم در خصوص اسامی برخی از حاضرین در این حرکت بزرگ از عناصری چون مهندس ارمنی،مُصی ارمنی،دکتر ارمنی و چندی دیگر ازدوستان نام می برده که بنده باید از حضور و نقش برادران تکواندو کار و نابغه شهر نیز در این حرکت بزرگ یاد و تقدیر کنم.همچنین وبلاگ بعد سوم مدعی است یکی از این دوستان که اتفاقا از مسئولین شهره(و از منتخبین مردم)برای سرپوش گذاشتن روی این گندکاری متوسل به توجیه شده، هر روز یکجا نشسته با گفتن جملاتی نظیر به خدا من باهاشون نبودم و من نخوردم و من...سعی داره خودش را تبرئه کنه .
در پایان علیرغم مخالفت با این دوستان جا دارد از طراحی همراه با نبوغ و اجرای شهامت آمیز این طرح متهورانه تشکر نموده و از مسئولین شهر نیزخواهانم با توجه به تراکم چنین استعدادهایی ضمن پاک کردن گل از درب کانون منحله دانشجویان ،ضمن اعطای مجوز حزب سیاسی به این جنبش اجتماعی ،از حمایتهای مالی و معنوی خویش از این جمع نخبه محور و متعهد دریغ نورزیده و زمینه حضور مراد و مرشد کامل این جمع یعنی برادر بسیجی متعهد جناب حاج علی اصغر هادیزاده را در شهرمان فراهم نموده و کلید نمایندگی مردم شهر که نه،حتی نمایندگی مردم استان را دو دستی یا یه دستی(هرجور صلاح دیدند)در سینی نهاده و تقدیم نمایند.
در خاتمه تاکید می کنم مطالب فوق الذکر یک افسانه و زاییده خیال نگارنده بود و اصلا فکر نکنید واقعیت داشت...