آنچه در ذیل می آید قسمت اول پاسخ وبلاگ"علی یار"به شبهه علی اکبر هاشمی بهرمانی(خطیب اسبق نماز جمعه تهران)در نماز جمعه مورخ 26/4/88 می باشد.نکته مهم در این میان اشاره هاشمی به حدیث منقول از سیدبن طاووس در کتاب کشف المهجه است و دیدگاههای استادمارتین لوتر در این خصوص پیش از جریان فتنه و پس از آن که شاید روزی به آن پرداختیم(جزیره مجنون)
نقش مردم و رضایت عمومی در تشکیل حکومت اسلامی و مشروعیت حکومت تا چه اندازه است؟در دوران معاصر و خصوصاً پس از پیروزی انقلاب اسلامی، کسانی پیدا شدند که برای اسلامی نشان دادن مقوله «دموکراسی» از ادله شرعی و نقلی یعنی همان کتاب و سنت استفاده کردند.اینان نقش مردم را تا آنجا پیش بردند که اسلامی بودن یا اسلامی نبودن حکومت را، مشروط به رضایت عمومی دانستند،یعنی اگر رضایت مردم باشد،اقدام به تشکیل حکومت اسلامی، جایز و آن حکومت تشکیل یافته هم یک، حکومت اسلامی میشود، و اگر نخواهند،نه.این نوع حرفها و مقالات را میتوانید در مجله «حکومت اسلامی» وابسته به دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، مشاهده کنید.ما در آینده از این گروه، بیشتر سخن خواهیم گفت.هاشمی رفسنجانی هم که از جهت فکری در بحث «حکومت اسلامی» نزدیک به این گروه می باشد،ادعایش این است که اگر رضایت مردم نباشد،حاکم اسلامی هر چند هم که از طرف خدا منصوب شده باشد،مجاز به تصدی حکومت نیست و باید حکومت را رها کندو در صورت ادامه تصدّی و اعمال حاکمیت «غاصب» خواهد بود.خطیب سابق نماز جمعه تهران در نماز جمعه مورخه 26/4/88 چنین گفت:
«حکومت اسلامی بدون حضور مردم نمی شود. اگر مردم راضی نباشند این حکومت انجام نمی شود...این روایت هم خیلی صریح است...از کتاب کشف المحجة سید ابن طاووس که یکی از علمای بسیار با ارزش قرن هفتم ماست و شخصیت بسیار عظیمی است...این صریح ترین روایت است که خود حضرت علی بن ابیطالب می فرماید یک روز پیغمبر به علی بن ابیطالب گفته: یا بن ابیطالب لک ولاء امتی، یعنی تو ولی این امت هستی و ولایت مال توست چیزیکه خدا به تو داده است، بعد می فرماید : فان ولوک فی عافیه و اجمعواعلیک بالرضا فقم بامرهم، اگر دیدی این مردم راضی بودند ... و اکثریت آنها جمع شدند دور شما بپذیر و متولی امر شو و کارشان را اصلاح کن، و ان اختلفواعلیک فدعهم بما فیه، اگر دیدی اختلاف کردند و نیامدند آن مقداری که باید بیایند با تو، ولشان کن.آنجائیکه مردم نباشند، رأی مردم نباشد، آن حکومت اسلامی نیست، به همان دلیل که علی بن ابیطالب 19 سال خانه نشین بود و وقتی که دوباره مردم آمدند و به قول علی بن ابیطالب مثل یال اسب در خانه اش تراکم جمعیت بود، آنموقع علی بن ابیطالب پذیرفت»
هاشمی رفسنجانی برای مدعایش دو دلیل می آورد:
روایت کشف المحجة، مرسله ای که معارض دارد (1)
دلیل اول: دلیل اول هاشمی رفسنجانی ، روایتی است که سیدبن طاووس در کتابش « کشف المحجة » ذکر میکند که « وَ قَدْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَهِدَ إِلَیَّ عَهْداً فَقَالَ: «یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ لَکَ وَلَاءُ أُمَّتِی فَإِنْ وَلَّوْکَ فِی عَافِیَةٍ وَ أَجْمَعُوا عَلَیْکَ بِالرِّضَا فَقُمْ بِأَمْرِهِمْ، وَ إِنْ اخْتَلَفُوا عَلَیْکَ فَدَعْهُمْ وَ مَا هُمْ فِیهِ »(کشف المحجة لثمرة المهجة، ص 248) رسول اکرم (ص) به امیرالمؤمنین فرمود: «اى پسر ابو طالب ولایت امر من با تست. پس اگر با عافیت و سلامت، ولایت را به تو واگذاشتند و به اتفاق بر آن رضا دادند به آن کار قیام کن، اما اگر اختلاف کردند، آنها را و آنچه را به آن سرگرمند واگذار و رها کن.»پیرامون این روایت مطالبی را عرض میکنیم 1- این روایت «مرسل» می باشد. همانطور که میدانیم هر حدیث از دو بخش تشکیل شده: سند و متن؛ وبه اعتبار هر کدام از این دو بخش، حدیث تقسیمات مختلفی پیدا می کنند که در کتب علوم حدیث یا همان «علم درایة الحدیث» ذکر شده است. یکی از این تقسیمات که مربوط به بخش سند میباشد، تقسیم حدیث به «مسند» و «مرسل» است. «حدیث مسند» حدیثی است که در سند آن نام همه راویان حدیث تا اول کسی که آن حدیث را از امام معصوم نقل کرده است، وجود دارد. و در مقابل، اگر نام راویان به طور کامل ذکر نشود آن «حدیث مرسل» خواهد بود. پس اگر حتی نام یک نفر از راویان حدیث، حذف شده باشد، برای مرسله شدن یک حدیث کافی است. روایت کشف المحجة که مورد استدلال هاشمی رفسنجانی قرار گرفته است، حدیث مرسل میباشد زیرا در سند آن آمده است: قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ فِی کِتَابِ الرَّسَائِلِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بِإِسْنَادِه.( کشف المحجة لثمرة المهجة، ص 235) یعنی محمدبن یعقوب که همان شیخ کلینی است از علی بن ابراهیم نقل کرده، اما اینکه علی بن ابراهیم این روایت را از چه کسانی نقل کرده معلوم نیست و از آنجا که از یک سو این روایت از امام علی"علیه السلام" نقل شده و حضرت در سال 40هجری قمری به شهادت رسیدند و از سوی دیگر شیخ کلینی که ناقل این روایت میباشد در سال 328 هجری قمری فوت کرده و فاصله زمانی میان حضرت علی"علیه السلام" و شیخ کلینی حدود 288 سال میباشد، باید گفت که شیخ کلینی و علی بن ابراهیم، مستقیماً و بدون واسطه نمیتوانند این روایت را از حضرت علی"علیه السلام" نقل کرده باشند، پس حتماً کسان دیگری در سند روایت وجود داشته اند که نامشان ذکر نشده و این یعنی مرسله بودن روایت کشف المحجة. 2- حدیث مرسل «حجیت» ندارد. کسانیکه با فقه اسلامی آشنایی دارند، میدانند که فقیهان اسلامی بر طبق احادیث مرسله فتوا نمیدهند.در جای جای کتب فقهی مشاهده میکنید که فقیهان در مقام بررسی ادله اقوال، اگر به روایت مرسله ای برخورد کنند با تعبیراتی مثل «نمیتوان به حدیث مرسل اعتماد کرد» و یا «روایت مرسله حجت نمیباشد» و یا «روایت مرسل، ضعیف می یاشد» و یا «صلاحیت ندارد که به آن استدلال شود»، احادیث مرسله را مورد خدشه و مناقشه قرار میدهند. به عنوان مثال میتوان از حضرت آیت الله العظمی خویی"ره" که استاد مراجع معظم تقلید فعلی "حفظهم الله" میباشد، نام برد که این گفته درباره ایشان معروف است که «آقای خویی با احادیث مرسله، رابطه خوبی نداشتند»این شیوه آقای خویی تا آنجاست که حتی کتابهایی که در آن، احادیث به صورت مرسل نقل شده است، از نظر ایشان بدون اعتبار و فاقد حجیت میباشد.ایشان درباره کتاب«دعائم الاسلام»میفرمایند« فتسقط حجیته للإرسال»( مصباح الفقاهة «المکاسب»، سیدابوالقاسم خویی، ج1، ص: 19) یعنی به خاطر مرسله بودن روایاتش، این کتاب از درجه اعتبار ساقط است. در اینجا تعداد کمی از تعبیرات فقها درباره حدیث مرسله را می آوریم، خود شما هم میتوانید با ورق زدن یک کتاب فقهی استدلالی، به ده ها مورد از این تعبیرات دست یابید. الف- علامه حلی در «مختلف الشیعة»: « لأنّا نقول: هذه الروایة مرسلة فلا یعوّل علیها. »( مختلف الشیعة فی أحکام الشریعة، ج3، ص: 391) این روایت مرسله است که بر آن اعتماد نمیشود. ب- علامه حلی در «مختلف الشیعة»: « روایة أبی بصیر مرسلة، و لم یسندها أیضا الى امام، فلیست حجة»( مختلف الشیعة فی أحکام الشریعة، ج3، ص: 474) روایت ابوبصیر مرسله است و آن را به امام اسناد نداده است، پس حجت نیست. ج- محقق کرکی معروف به «محقق ثانی» در جواب از یک روایتی میفرماید: « و جوابه: إن الروایة الأولى ضعیفة مرسلة»( جامع المقاصد فی شرح القواعد، ج12، ص: 408) آن روایت ضعیف و مرسله است. د- محقق کرکی در بحث دیگری میفرماید: « و روایة ابن أبی عمیر مرسلة و مع ذلک لا یمکن العمل بها »( جامع المقاصد فی شرح القواعد، ج13، ص: 343) روایت ابن ابی عمیر مرسله است و با این اوصاف نمیتوان به آن روایت عمل کرد. ه- شهید ثانی در شرح لمعه میفرماید: « و روایة الفضیل مرسلة فلا تعارض الصحیح »( الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة ، ج8، ص: 34) روایت فضیل مرسله است، پس نمیتواند با روایت صحیح معارضه کند. و- شهید ثانی در «مسالک الافهام» درباره یک روایتی میفرماید: « لکنّها ضعیفة السند، مجهولة الراوی، مرسلة، فلا تصلح للدلالة. »( مسالک الأفهام إلى تنقیح شرائع الإسلام، ج7، ص: 451) آن روایت مرسله است و صلاحیت برای دلیل واقع شدن ندارد. ز- آقای مکارم شیرازی در مقام نقد و ردّ یک روایتی در درس خارج خود اینطور فرمودند: « اوّلا: حدیث بودنش محلّ کلام است، ثانیاً: سلّمنا که حدیث باشد ولى مرسل است »