چگونه یک منافق را بشناسیم؟
گفتاری از حجت الاسلام و المسلمین محمد سروش محلاتی
مقدمه
یکم؛ این سخنرانی مربوط به محرم و صفر سال 82 است که ایشان در مراسم صبح های مسجد بقیة الله نارمک (مسجد مرحوم آیت الله سروش محلاتی قدس سره) ایراد کردند با عنوان دشمن شناسی. مراسمی با سابقه ای طولانی و به حق با صفا و با معنویت.
دویم؛ انتشار این سخنرانی برای این است که ثابت کنیم حرف حق پذیرفتنی است و نباید نسبت به گوینده تعصب داشته و دگم بود چه اثباتاً و چه نفیاً.
سیّم؛ در جواب دوستی که خود را طلبه ای محلاتی! معرفی و همه آثار ایشان را مطالعه کرده بود و تقاضای جواب علمی کرده بود عرض میشود چون تخصص فنی این علوم را ندارم خود را مجاز به اظهار نظر نمیدانم (گرچه این روزها اظهار نظر افراد غیر متخصص در حوزه های تخصصی امری رایج شده است مانند اظهارات غضنفر دولت فعلی...!!!) ولی با جستجویی ساده در اینترنت چند مقاله دیدم که لینک آنها را برای علاقمندان قرار میدهم اگر هم لینک ها مشکل پیدا کرد متن مقالات را در کامپیوتر ضبط کرده ام بفرمایید تا متن را تقدیم کنم.
الف. بازخوانى «مشروعیت حکومت»؛ لینک اول – لینک دوم
ب. نقدی بر مقاله قداستزدایی از فتوا یا بیاعتبار کردن حاکم؛
ج. فقه «مدّعیِ» چیست؟ «بی طرفی» یا «بی غرضی»؛
د. نقدی بر یک نظر، نسبت مشروعیت و مقبولیت؛
ه. نقدی بر یک نظر، یک بام و دو هوا.
چهارم(و از همه مهمتر)؛ متن سخنرانی در ادامه مطلب قرار داره ولی تقاضای عاجزانه ما را بپذیرید و بعد از مطالعه کامل به این سوالات پاسخ بدید که:
در فتنه سال 88 با همین ملاکی که استاد فرمودند نقاب نفاق به چهره چه طیفی بود؟
با همین ملاک ها اتخاذ چه موضعی درست و صحیح بود؟
گوینده از همین ملاک ها برای موضع گیری استفاده کرد؟
یا حبّ به فلانی و بغض از فلانی مسیر تصمیم گیری را به سمت دیگه ای برد؟
کدام طیف مورد حمایت بیگانه و دشمن بیرونی قرار گرفته بود؟
حمایت 13 ساله بیگانه از جریانی خاص، اتفاقی و بی مبناست؟ آنچه از سخنرانی های شما در هفت هشت سال قبل یادمان هست چیز دیگری است.
جریان فکری که بارها مورد تهاجم شما در سخنرانی های آن دوره قرار میگرفت تا آنجا که حتی بچه های سپاه احساس ناامنی در هنگام رفت و آمدتان به محلات داشتند و کلی سفارش که خطری پیش نیاد، چه جوری اون جریان با شما در یک جبهه قرار گرفتید؟ وجداناً در پاسخ این سوال درمانده ایم.
جریان کذایی که عوض نشده، تازه اون وقت که شما خطر اونها را با حرارت به مردم یادآوری میکردید خیلی از لیدرهای فکریشون مسوولان نظام بودند و الان همونها پناهندگان به خارج و دامن بیگانه. استاد این وسط چی عوض شده؟
چه کسانی حاضر به قبول حکم و پیشنهاد ولی فقیه در رفع اون چیزی که اونا میگفتن براشون شبهه است و امروز مثل روز روشنه که همه اش از قبل طراحی شده بوده، نشدند؟
فرمودید: ((اینکه آمریکائیها بعد از انتخابات مجلس هفتم گفتند ما خیلی مایوس شدیم یعنی چه؟ چون جلوی نفوذ گرفته شد.)) احتمالا منظورتون رد صلاحیت خیلی ها در اون انتخاباته. اون نفوذی هایی که رد صلاحیت شدن و جلوی نفوذشون گرفته شد، تو انتخابات اخیر با چه ملاکی با چه منطقی با چه توجیهی با گوینده محترم در یک جبهه قرار گرفتند؟
اونا دیگه منافق نفوذی نبودند! یا ....؟
راستی به بهترین پاسخ ها جایزه هم میدهیم!! جایزه اش چیه؟ خوب معلومه بقیه سخنرانی های همین دهه استاد با موضوع دشمن شناسی تا خوب دوست و دشمن را بشناسید!
پنجم؛ یک تذکر، یک تشکر، یک تبریک.
تذکر: دوستی در پیامش سخنرانی های تاثیر گذار و خدمات فراوان سالهای گدشته را عنوان کرده بود و... انتشار این سخنرانی برای اینه که بگم اتفاقا سخت دلمون برای اون حاج محمد سروشِ دهه 70 و 80 تنگ شده.
تشکر از دوستی که فایل صوتی این سخنرانی ها را در اختیار وبلاگ قرار داد.
تبریک به دوستانی که وبلاگ سروش معرفت را به اسم جمعی از علاقمندان حجت الاسلام هادی سروش راه اندازی فرمودند!! موفق باشند!!
دشمن شناسی
استاد سروش محلاتی (محرم 1382)
اگر برای شناخت دشمن به سراغ قرآن برویم و از منطق وحی کمک بگیریم قرآن 2 دشمن را معرفی می کند یکی کفار و دیگری منافقین ولی لحن قرآن درباره این دو دشمن کاملا متفاوت است.
شدت و حدت قرآن در مورد منافقین و حسایت ایات مربوط قابل مقایسه با جریان کفار نیست، این آیه در سوره منافقین آیه عجیبی است که خداوند وقتی از منافقین سخن می گوید این تعبیر را به کار می برد ( هم العدو فاحذرهم قاتلهم الله) دشمن شما این گروه هستند از آنها بر حذر باشید خداوند آنها را نابود کند.
مفسرین مثل علامه طباطبایی در ذیل آیه شریفه فرمودند: هم العدو دلالت بر حصر می کند یعنی ای مسلمانان یک دشمن بیشتر ندارید و آن هم نافقین هستند. دشمن همین است و بس. نسبت به آنها کمال احتیاط را داشته باشید فاحذرهم خداوند آنان را نابود کند قاتلهم الله. این تعبیر درباره کفار بکار نرفته است با اینکه کفار منکر اصل خدواند هستند و منافقین در ظاهر مسلمان هستند و درصف جماعت شرکت می کنند. چرا تعبیر نفاق شدیدتر است؟
جهت آن است که اساسا نفاق از نظر دشمنی دارای خصوصیاتی است که به مراتب از دشمنی کفار خطرناک تر است . خطر نفاق اولا از این جهت است:
1. منافقین بر خلاف کفار ناشناخته اند یعنی همه علام یک مسلمان واقعی را شما در منافق می بینید. علام مسلمانی چیست؟ اگر آمدن به مسجد و محاسن گذاشتن و آداب دینی را به جا آوردن است که منافق انجام میدهد از این جهت چگونه منافق قابل شناسایی است در حالیکه کافر علایم مسلمانی را ندارد. شبیه ویروس که در داخل بدن به انهدام بافتهای بدن مشغول است وهیچگونه علایم و عوارضی بر جا نمی گذارد.
2. منافق و کافر هم دست هستند واگر در جایی منافق نفوذ کند یعنی کفار هم پشوانه اوست و همراه اوست این تعبیر قران در ابتدای سوره بقره بسیار هشدار دهند است و اذا لقوا الذین آمنوا قالو آمنا و اذا خلوا الی شیاطینهم قالوا انا معکم انما نحن مستهزئون یعنی خط کفار توسط اینها پیاده می شود. اطلاعات رابه دشمن می رسانند و خط مسیر دشمن را در اینجا پیاده می کنند. کار منافق اینگونه است در جریان مسائل هسته ای که سالها کار علمی و پژوهشی فوق العاده انجام شده چگونه یکمرتبه صدا بلند شده؟ عامل نفاق اطلاعات را به دشمن میرساند و کار به جایی میرسد که در کشور خودمان محل غنی سازی توسط آنها پلمپ شود و با دوربین 24 ساعته نظارت شود که کسی به ان نزدیک نشود عجبا. این جنایتها توسط منافق انجام می شود.
با توجه به این 2 عامل منافق بسیار خطرناکتر از ضربه های مستقیم کفار است. شناسایی هم مشکل است ترور منافقین در اول انقلاب مگر فراموش می شود؟ فلذا قرآن می فرماید دشمن اینها هستند هم العدو فاحذرهم قاتلهم الله قران آنها را نفرین می کند.
عمده راه منافق نفوذ است. گاهی نفوذ برای ضربه زدن و برگشتن است مثل ترورها، انفجار حزب جمهوری این نفوذ کم خطر است از نفوذ نوع دوم. نفوذ نوع دوم: نفوذ نوع تدریجی و آرام در حکومت که بطور کلی صاحب قدرت و تشکیلات می شود. بعد از فوت پیامبر راه خلفای سه گانه برای رسیدن به حکومت باز شد اول معاویه برای خلافت مطرح نشد ولی به عنوان استاندار به شام رفت و این نقطه آغاز نفوذ معاویه بود که بدنبال آن 40 سال استانداری و درگیری با علی و حسن و حسین و ادعای خلافت و بعد هم جانشینی یزید همه اینها از اعطای استانداری شام شروع شد. اگر در سدی رخنه ایجاد شود هر چند کوچک باشد به انهدام منجر میشود. فلذا نوع دوم خطرناک تر است. در نوع اول خلاء پرنشدنی است چنانچه که در انقلاب خودمان مشاهده کردیم. اما در نوع دوم بنا از داخل خورده می شود و به ناگاه همه آن فرو می ریزد چنانچه در صدر اسلام و بعد از پیامبر این اتفاق افتاد و در مشروطیت هم همین اتفاق افتاد.
صد سال پیش در ایران انقلاب شد و مردم و روحانیت آمدند مجلسی تشکیل شد قانون اساسی نوشته شد اما نهایتا این شد که قاجاریه رفتند و صد پله بدتر رضاخان قلدر آمد و بعد هم پهلوی.
نفوذ در مشروطه اینگونه صورت گرفت که وقتی مجلس تشکیل شد به علت قدرت رضا خان افرادی که او می خواست به مجلس می رفتند و آلت دست او بودند. رضا خان بعد از تبعید نامه ای به پسرش نوشته که جالب است می گوید من خیلی خوش خدمتی به انگلیسی ها کردم ولی نمی دانم چرا مرا به این روز انداختند تو مواظب باش و روابطت را با انگلیس محکم کن.
در مشروطه دست علماء را قطع کردند. در متمم قانون اساسی با زحمت شیخ فضل الله نوری گنجانده شد که مصوبات مجلس باید مورد تائید پنج تن از علماء باشد تا خلاف اسلام نباشد. مراجع 20 نفر را معرفی کنند و مجلس 5 نفر مورد نیاز را انتخاب کند. مرحوم آخوند از نجف 20 نفر را معرفی میکند.( در اولین روزهای مجلس) تا 6 ماه اصلا اعلام نکردند که چنین نامه ای از نجف آمده است. بعد هم یک بار اجازه نداند این پنج فقیه در مجلس بیایند و اظهار نظر کنند چرا؟
بعدها در اسناد سفارت انگلیس دیده شد که سفیر انگلیس بعد از تصویب اصل این ماده آنرا به لندن گزارش کرده است اما تا قدرت در دست ماست تا ابد جلوی اجرای آنرا خواهیم گرفت وهمان شد.
مرحوم مدرس هم بعنوان نماینده به مجلس رفت. مشروطه با فتوای علماء از جلمه آخوند به پیروزی رسید اما نتیجه آن شد که تقی زاده از تبریز به مجلس آمد با این تز که باید از سر تا پا غربی بشویم. تقی زاده هم اول یک طلبه بود ولی بعد از همکاری با انگلیسی ها به مقامات بالا و ریاست مجلس سنا دست یافت. فلذا آن شد که همه می دانیم با این تجربه امام در اول انقلاب برنامه ای پیاده کرد تا جلوی نفوذ گرفته شود . اینکه آمریکائیها بعد از انتخابات مجلس هفتم گفتند ما خیلی مایوس شدیم یعنی چه؟ چون جلوی نفوذ گرفته شد.
قران برای شناخت منافق نفوذی راهکار ارائه کرده است:
1. آیه این است : بشر المنافقین بان الهم عذابا الیما الذین یتخذون الکافرین اولیاء من دون المومنین راهکار قرآن این است منافق کسی است که مدام با دشمنان ارتباط مسالمت آمیز دارد ولی با خودی ها دائما درگیر است. با دشمن قاطی اند ولی با مومنین کنار نمیایند. ایا این ملاک گویا نیست؟ اگر جهت گیری افراد با کفار سنجیده شود و همسو باشد نشانه نفاق است. در ادامه خدا می فرمایند: یبتغون عندهم العزه خیال می کنند به عزت می رسند با این روابط منافقانه فان العزه لله جمیعا منافقین ضد امپرالیست امروز در دامان چه کسی هستند؟
2. راهکار دوم برای شناخت منافق: و اذا دعوا الی الله و رسوله لیحکم بینهم اذا فریق منهم معرضون وقتی در اختلاف از انها خواسته می شود تن به حکم خدا بدهید ، ولایت را بپذیرید، نمی پذیرند. زیر بار ولایت نمی روند لذا پیامبر به امام علی فرمود: لا یحبک الامومن و لایبغضک الا المنافق فلذا در صدر اسلام منافق با حب و بغض علی شناخته می شد.
این دو راهکار بسیار گویا و کار امد است برای شناخت منافق
خلاصه:
1. منافق دشمن واقعی است( هم العدو)
2. علامت اول نفاق همسویی با بیگانگان و اختلاف با مؤمنان است
3. علامت دوم نفاق، عدم پذیرش ولایت و حکم الهی است.