بدلیل تجربه ناکام و غمگینانه کانون دانشجویان محلات در ارایه یک الگوی سالم و منزه از کار تشکیلاتی ، بر آن شدم که بایسته های کارهای جمعی را با شما مطرح نمایم .این مطلب زمانی ضرورت پیدا می کند که با تجربیات عینی و روزمره از عدم وجود فرهنگ کار جمعی و تعاملی در شهرمان یعنی محلات مواجه هستیم .
با اینکه انسان نخستین قادر بود برخی نیازهای ساده و اولیه خود را به تنهایی برآورد ولی به زودی دریافت که در غالب اوقات نیازمند کار جمعی است. کار جمعی نه فقط مختص انسان بلکه نمونه های دیگری از موجودات همانند موریانه ها ، زنبور عسل و مهاجرت جمعی پرندگان و ...در طبیعت دارد.در حیات بشر اما به مرور زمان و بویژه در گذر از کوچ نشینی به یکجا نشینی و توسعه روستا نشینی و سپس شهر نشینی ضرورت کارجمعی افزایش بیشتری یافت و این ضرورت ابتدا به صورت تقسیم کار رخ نمود.در تمدن ایران باستان، تقسیم جامعه به سه طبقه دبیران ، سپاهیان و پیشه وران نمادی از کار جمعی یا تقسیم کاربه شمار می آمد. دین مبین اسلام نیز تاکیدات مکرری بر کار جمعی دارد: تعاونوا علی البر و التقوی... ید الله مع الجماعه و...از طرفی امروزه یافته های علمی بویژه در شاخه مدیریت، ضرورت کار جمعی از طریق برنامه ریزی، ایجاد سازمان و رهبری(مدیریت)را روشن تر نموده است. جالب اینکه پس از انقلاب اسلامی در قانون اساسی ج.ا.ایران نیز بر تقویت بخش تعاون توجه ویژه ای شده است.
پشتوانه تئوریک ضرورت کار جمعی را چه نظریات فلسفی مانند نظریه قرارداد اجتماعی ژان ژاک روسو بدانیم چه آموزه های دینی پیامبران یا یافته های علمی محققین علوم اجتماعی و یا حتی نمونه های طبیعی ، در هر صورت انسان امروزین مانند بشر دیروز برای پیشبرد اهداف خود لاجرم نیازمند آن است و کار جمعی ضامن استفاده بهینه از امکانات اجتماعی و استعدادهای فردی است. انسان امروزی علیرغم توسعه ، پیشرفت علمی و ترقی فناوری و گسترش رفاه، از ابتدایی ترین نیازهای خود(حتی در قبایل بدوی استوایی)تا معضلات جمعی در پیشرفته ترین کشورها ناگزیر از کار جمعی است.در صحنه روابط بین الملل نیز پیمانهای جمعی و سازمانهای بین المللی و منطقه ای هر کدام نمونه هایی عینی از این ضرورت انکار ناپذیر محسوب میشوند.در نگاه اولیه کار جمعی را میتوان در سه شکل، همکاری یا تقسیم کار ، هماهنگی(نظم و انضباط)و همفکری یا مشورت تصور نمود که هر کدام قالب ویژه ای از کار جمعی است و الزامات و مقتضیات خاص خود را می طلبد.قدر مسلم نیاز به کار جمعی کاهش هزینه، افزایش بهره وری و بهبود امور است.از آنجا که انسان بالفطره به جماعت(زوج)خلق شده است، قبل از جستجوی هر راهی برای تقویت کار جمعی، ابتدا باید موانع و آفتهای کار جمعی را شناسایی و سپس راههای رفع این موانع و تقویت کار جمعی را جستجو نمود.
در واقع آفتهای کار جمعی را شاید بتوان در دو دسته فردی و محیطی(سازمانی)دسته بندی نمود. شایع ترین موانع در کار جمعی عبارتند از :بی اعتمادی و سوء ظن ، خود رایی و استبداد ، بخل، حسادت و پنهانکاری ، ضعف فرهنگ کار جمعی ، ضعف ساختار و سازمان و ضعف مدیریت.نیمی از این آفتها ریشه در کاستیهای اخلاق فردی دارد و نیم دیگر به نارساییهای اداری یا سازمانی بر می گردد.بخش نخست با تهذیب نفس و تعالی اخلاق قابل رفع است .خود رای بودن و استبداد نوعی استکبار در برابر خداوند متعال محسوب و بسیار مذموم شمرده شده است. بخل و حسادت که نتیجه آن پنهانکاری ،اقدام انفرادی و پرهیز از مشارکت جویی و سهیم کردن دیگران در موفقیتها و کامیابیهاست نیز از مصادیق اخلاق سیئه محسوب می شوند.در هر حال دراین مطلب کوتاه برخی راههای تقویت کار جمعی به صورت ذیل بر شمرده می شود :
- تهذیب و تعالی اخلاق فردی از طریق تقویت باورهای دینی
- تقویت توان و قابلیتهای فردی از طریق آموزش
- احترام متقابل و پرهیز از خود رایی
- دمیدن روح اعتماد به سازمان از طریق احترام به افراد
- شفافیت در مدیریت و پاسخگویی
- تفویض اختیارات و و اگذاری نقشها و و ظایف
- مشورت و باور داشتن نظام تصمیم گیری مشارکتی
- نظم ، انضباط و دقت
- نهاد سازی و پرهیز از قائم به فرد نمودن امور
- مدیریت زمان
- آموزش و فرهنگ سازی
- انتقاد پذیری ، بردباری و نرمش
- به رسمیت شناختن تفاوتها و اختلاف علایق و سلایق
در پایان با تاکید مجدد بر پرهیز از خودخواهی ،خودرایی و توجه به قانونگرایی که تبلور حفظ حقوق عامه در کارهای جمعی می باشد، عرضه می دارم که اجتناب از منفعت گرایی شخصی یا باندی از اصول پایایی و مانایی یک کار جمعی است ؛ دقیقا همان دلائلی که تشکل با سابقه ای همچون کانون دانشجویان شهرمان را رو به اضمحلال برد ...
بعد از نگارش و انتشار مطلبی در خصوص کانون و همچنین انحلال این تشکل که خبرش را از سوی خوانندگان وبلاگ دریافت کردم یکی از خوانندگان محترم به نام علی آقا مطلبی ارسال کردند که توجه شما را به این مطلب و جواب آن جلب می نمایم .
دوست عزیزم سلام از آنجائیکه اهل کفتگو هستیید می خواهم با شما قدری صحبت کنم البته من خیلی تا یپ کردنم خوب نیست و درس ادبیاتم هم ضعیف است شما مر ا ببخشید اما حقیقت را دوست دارم. به همین دلیل از شما مپرسم که شما و بعضی از مسئولین شهر همیشه اتهاماتی را به کانون وارد می کردید من در مقامی نیستم که قضاوت کنم درست است یا غلط کما اینکه من هم به شما می گویم که موضوع فقط به این بر می گردد که هر کس با شما هم عقیده نبا شد مجازید به نفی او یعنی شما خود را حق می دانید و هر کس مثل شما فکر نکند باطل این هم یک اتهام است ممکن است درست باشد ممکن است غلط بالاخره یک مرجعی وجود دارد که حق را به حق دار بد هد و آن قانون است حتما شما هم با من هم عقیده هستید که اگر قانون اجرا شود هیچ کس حق ندارد مخالف آن با شد چرا که بی قانونی یعنی هرج و مرج و مصلحت کشور نیست.حالا شما فقط این سوال را جواب بد هید آیا لغو امتیاز کانون روال قانونی خود را طی کرده است .اگر کرده است به مردم و اعضا توضیح دهید تا همه روشن بشوند. اما من فکر می کنم و امیدوارم اشتباه کرده باشم که اینچنین نبوده و مراحل قانونی طی نشده از سوی مسولین هیچ گونه اخطار کتبی طبق قانون به کانون داده نشده در هیچ جلسه و دادگاه و یا مرجع قانونی از مسئولین کانون دعوت و سوالی نشده شما بگویید آیا می شود یکطرفه قضاوت کرد و یک تشکل مردمی را به راحتی منحل کرد و هیچ کس هم پاسخگو نباشد انصاف را رعایت کنید طفره نروید و شفاف بگویید آیا مراحل قانونی طی شده ویا نه .با تشکر و قدر دانی از حوصله شما .امیدوارم تعصب بی جا به خرج ندهیم و همه تابع قانون باشیم
--------------------------------------------------------------------------------------------------------
اول سلام و تشکر از اینکه بالاخره یک انسان اهل گفتگو و مفاهمه یافت شد .
2- من از مسئولین و تصمیم گیرندگان در این خصوص نبوده ام ولی از این تصمیم حمایت می کنم .
3- التزام عملی به قانون در همه شرایط مفید خواهد بود تاکید می کنم همیشه و نه فقط وقتی که به نفع ماست .
4- در خصوص کانون باید بگویم تذکرات قبلی به آنها داده شده است ...قصد نداشتم این را بگویم ولی از آنجاییکه یکی از اعضای کانون هستم خبر دارم که اعضای مرکزیت کانون همانند آقایان ...طی ارتباطاتی که با نیروی انتظامی-فرمانداری-اطلاعات و سایر نهادها داشته اند تذکرات زیادی دریافت کرده بودند ولی کو توجه؟ اگر عضو واقعی کانون هستید نگویید که خبر ندارید که شک می کنم .
5- اگر خیلی روی قانون مداری تاکید دارید و شک دارید که انحلال کانون روند واقعی خود را طی کرده یا خیر راههای قانونی اعتراض به این امر در مراجع گوناگون بسته نیست و اصولا قانونگذار مراجع بالاتری برای بررسی اینگونه دعاوی در نظر گرفته است .
6-کانون به صورت دوره ای مثلا برای ? ماه یا یکسال مجوز فعالیت اخذ می نموده ولی بدلیل عملکرد ناصواب متولیان امور این سازمان مردم نهاد نیروی انتظامی مجوز فعالیت برای این تشکل صادر نکرده است همین ...
7- شنیده ام اعضای مرکزیت این سازمان مردم نهاد منحل تصمیم دارند تشکل خود را با جلسات محفلی همچون تجربه جلسات محفل سیب زمینی در تهران حفظ نموده و با تجمیع ظرفیتهای موجود در مراکزی همچون شورای شهر و برخی ادارت و همچنین برخی صنوف و مشاغل(با هویت معلوم نزد نگارنده) و یااقدامات خاصی مانند کوهنوردی قدرت تاثیرگذاری خویش را بازیابی یا حفظ نمایند .
مجددا از ارسال نظرات تشکر کرده و منتظر نظرات بعدی شما هستم .
در حرکتهای اجتماعی و فعالیتهای گروهی هدفگذاری و تعیین خط مشی حرکت بر اساس شناخت صحیح از محیط فعالیت و پایداری بر حرکت دراین مسیر ترسیم شده ، رمز موفقیت و حصول نتیجه مطلوب است . کانون دانشجویان و فارغ التحصیلان شهرستان محلات که نگارنده این مطلب نیز مدتی در آن عضویت داشته و فعالیتهایی نموده ، در ابتدا قرار بود یک تشکل اجتماعی-صنفی باشد که در جهت شناسایی موانع رشد و توسعه شهرستان محلات قدم برداشته و با استفاده از پتانسیل نخبگان دانشگاهی و تحصیل کردگان بومی به رفع این موانع و فراهم آوردن مقدمات این امر مهم همت گمارد .
متاسفانه بدلائل مختلف که برشمردن آنها در این مجال نمی گنجد، مسیر حرکت کانون به سمت فعالیتهای سیاسی و تبدیل شدن به یک حزب و گروه سیاسی تمام عیار یا به عبارت دیگر ستاد انتخابات کاندیداهای مختلف تغییر یافته و شانیت این تشکل تا این حد کاهش یافت که طبیعتا از این بابت بنده و بسیاری دیگر از اعضای کانون از گردانندگان فعلی و قبلی طلبکار و سوال کننده هستیم ، به هر دلیل برخی و فقط برخی از آنان خواسته یا ناخواسته و فهمیده یا نفهمیده نقش پادوی نماینده وقت شهر ،گردان تخریب احزابی که بدلیل عدم تجانس فرهنگی-اعتقادی نمی توانستند در شهرمان جایی داشته باشند و خط شکن مخالفان نظام را در شهر ایفا نموده و بعضا هنوز ایفا می نمایند . علاوه بر گذشته نه چندان دور و خاطرات ناخوشایند تبدیل کانون به ستاد انتخابات و همچنین دفتر و مرکز تبلیغات نماینده وقت(حاجی کویت)، در جریان فتنه نیز نقش برخی عزیزان کانون هویدا بود ؛ از شعار نویسی علیه نظام در سطح شهر توسط برخی از آنان که منجر به دستگیری و محکومیت قانونی شد گرفته تا حضور یواشکی برخی دیگر از آنان در تجمعات غیرقانونی و اغتشاشات تهران که فکر کردند کسی آنها را ندید یا اگر دید نشناخت یا اگر شناخت ...
یکی از دلائل این انحطاط ، منفعت گرایی و نگاه کاسبکارانه برخی دوستان سابق در کانون است که گمان کردند(و هنوز می کنند)با نزدیکی به جریانات سیاسی و خوش خدمتی به آنان، از این راه منفعتی نصیبشان شده(اعم از دریافت پست و منصب تا ...)و از صدقه سری این آلاف و الوف ، دو قران هم گیر کانون می آید...حیف ! مطلب را کوتاه کنم ، اخیرا مطلبی در خصوص کانون در فضای مجازی دیدم که علت نگاشتن این مطلب شد :
برگزاری مجمع عمومی گروه کوهنوردی
مجمع عمومی گروه کوهنوردی کانون دانشجویان و فارغ التحصیلان شهرستان محلات روز جمعه 19/6/89 در محل ساختمان کانون با حضور اعضاء برگزار گردید.در ابتدا گزارش هیات مدیره و مسول مالی گروه ارائه شد و سپس گزارش بازرس ارائه گردید.در ادامه نیز جلسه پرسش و پاسخ از اعضاء هیات مدیره اجرا شد و در نهایت انتخابات سال جدید برگزار گردید. نتیجه رای گیری به شرح زیر میباشد:
هیات مدیره :
داود رضایی 24 رای منتخب
داود حاجی قاسمی 21رای منتخب
قاسم صفرزاده 19رای منتخب
سارا اکبری 19رای منتخب
محمد انصاری 19رای منتخب
علی هاشمی 10رای
عباس حائری 7رای
الهه غیایی 5رای
اعظم کاظمی 4رای
بازرس:
وحید اکبری 20رای منتخب
محمد رضا شفیعی 5رای -علیرضا فیروزی 1 رای
قضاوت با شما ولی آیا کانون دهه هفتاد اینگونه بود؟ آیا اصلا برای کوهنوردی یا گلکاری تشکیل شده بود؟ آیا باید برای ادامه حیات حاضر به هرکار و روش و اتخاذ هر رویکرد ماکیاولیستی شد؟ آیا با جلسات محفلی مثل افطاری امسال دانشگاه امیرکبیر که به لطف استفاده از امکانات و اختیارات جناب مهندس عبدالحسینی از مسوولان فعلی دانشگاه امیرکبیر(از مسئولان سابق دانشگاه قزوین) فراهم آمده بود ، می توان کانون را سرپا نگه داشت ؟ آیا برای ادامه مطرح شدن و مطرح ماندن عده ای در کانون باید تن به لابی و مذاکره با هر نهاد و شخصی اعم از دولتی و غیر دولتی، انتظامی،امنیتی،اقتصادی و...داد؟ اعضاء و جوانان فعلی کانون اینها را می دانند؟ مگر در ابتدای راه قرار نبود...؟ آیا قرار بود کانون را که یک سازمان مردم نهاد (NGO) بود به یک موسسه سهامی خاص آن هم از نوع با مسئولیت محدود تبدیل کنند؟ و دهها سوال دیگر از این دست ....
جمعبندی این مطالب نشان می دهد کانون سیاسیِ امروز و آن خاطره زیبای دیروز با همه دوپینگهای پیدا و پنهان به آخر خط رسیده و خودبه خود در حال انحلال و اضمحلال است ؛ هر چند شنیده می شود بر اساس پیگیریهای قانونی هم این تشکل شترگاوپلنگی شده ، به روزهای آخر حیات قانونی خویش رسیده و عن قریب بانگ الرحیل بلند می شود.
کانون رفت و نشان داد یک حرکت مبارک چگونه با انحراف از معیار و علیرغم تمام زحمات و دلسوزیها و خدمات ؛ راه به ناکجاآباد برده و در نهایت مضمحل می شود ...آن روزها یادش بخیر !
در سالگرد دفاع مقدس و حماسه آفرینی های مردم مسلمان ایران و به یاد آن روزهای زیبا ولی سخت ، تحلیل امام در خصوص جنگ را مرور می کنیم :
...در یک تحلیل منصفانه از حوادث انقلاب خصوصاً از حوادث 10 سال پس از پیروزی باید عرض کنم که انقلاب اسلامیایران در اکثر اهداف و زمینهها موفق بوده است و به یاری خداوند بزرگ در هیچ زمینهای مغلوب و شکست خورده نیستیم، حتی در جنگ پیروزی از آن ملت ما گردید و دشمنان در تحمیل آنهمه خسارات چیزی به دست نیاوردند. البته اگر همه علل و اسباب را در اختیار داشتیم در جنگ به اهداف بلندتر و بالاتری مینگریستیم و میرسیدیم ولی این بدان معنا نیست که در هدف اساسی خود که همان دفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام بود مغلوب خصم شدهایم. هر روز ما در جنگ برکتی داشتهایم که در همه صحنهها از آن بهره جستهایم. ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نمودهایم، ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نمودهایم، ما در جنگ، پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زدیم، ما در جنگ، دوستان و دشمنانمان را شناختهایم، ما در جنگ به این نتیجه رسیدهایم که باید روی پای خودمان بایستیم، ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستیم، ما در جنگ ریشههای انقلاب پر بار اسلامیمان را محکم کردیم، ما در جنگ حس برادری و وطندوستی را در نهاد یکایک مردمان بارور کردیم، ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامیقدرتها و ابرقدرتها سالیان سال میتوان مبارزه کرد، جنگ ما کمک به افغانستان را به دنبال داشت، جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت، جنگ ما موجب شد که تمامی سردمداران نظامهای فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت کنند، جنگ ما بیداری پاکستان و هندوستان را به دنبال داشت، تنها در جنگ بود که صنایع نظامی ما از رشد آنچنانی برخوردار شد و از همه اینها مهمتر استمرار روح اسلام انقلابی در پرتو جنگ تحقق یافت. همه اینها از برکت خونهای پاک شهدای عزیز هشت سال نبرد بود، همه اینها از تلاش مادران و پدران و مردم عزیز ایران در 10 سال مبارزه با امریکا و غرب و شوروی و شرق نشأت گرفت. جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد. چه کوته نظرند آنهایی که خیال میکنند چون ما در جبهه به آرمان نهایی نرسیدهایم، پس شهادت و رشادت و ایثار و از خودگذشتگی و صلابت بیفایده است! درحالی که صدای اسلامخواهی آفریقا از جنگ هشت ساله ماست، علاقه به اسلامشناسی مردم در امریکا و اروپا و آسیا و آفریقا یعنی در کل جهان از جنگ هشت ساله ماست.
من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحلیلهای غلط این روزها رسماً معذرت میخواهم و از خداوند میخواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد. ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم. راستی مگر فراموش کردهایم که ما برای ادای تکلیف جنگیدهایم و نتیجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نمود و خوشا به حال آنان که تا لحظه آخر هم تردید ننمودند، آن ساعتی هم که مصلحت بقای انقلاب را در قبول قطعنامه دید و گردن نهاد، باز به وظیفه خود عمل کرده است، آیا از اینکه به وظیفه خود عمل کرده است نگران باشد؟
نباید برای رضایت چند لیبرال خود فروخته در اظهار نظرها و ابراز عقیدهها به گونهای غلط عمل کنیم که حزبالله عزیز احساس کند جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولیاش عدول میکند. تحلیل این مطلب که جمهوری اسلامی ایران چیزی به دست نیاورده و یا ناموفق بوده است، آیا جز به سستی نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمیشود؟! تأخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمیشود که ما از اصول خود عدول کنیم. همه ما مأمور به اداى تکلیف و وظیفهایم نه مأمور به نتیجه. اگر همه انبیا و معصومین(ع) در زمان و مکان خود مکلف به نتیجه بودند، هرگز نمیبایست از فضاى بیشتر از توانایى عمل خود فراتر بروند و سخن بگویند و از اهداف کلى و بلند مدتى که هرگز در حیات ظاهرى آنان جامه عمل نپوشیده است ذکرى به میان آورند. در حالى که به لطف خداوند بزرگ، ملت ما توانسته است در اکثر زمینههایى که شعار داده است به موفقیت نایل شود... البته معترفیم که در مسیر عمل، موانع زیادى به وجود آمده است که مجبور شدهایم روشها و تاکتیکها را عوض نماییم. ما چرا خودمان و ملت و مسئولین کشورمان را دست کم بگیریم و همه عقل و تدبیر امور را در تفکر دیگران خلاصه کنیم؟ من به طلاب عزیز هشدار میدهم که علاوه بر اینکه باید مواظب القائات روحانینماها و مقدسمآبها باشند، از تجربه تلخ روى کار آمدن انقلابى نماها و به ظاهر عقلاى قوم که هرگز با اصول و اهداف روحانیت آشتى نکرده اند عبرت بگیرند که مبادا گذشته تفکر و خیانت آنان فراموش و دلسوزیهاى بیمورد و سادهاندیشیها سبب مراجعت آنان به پستهاى کلیدى و سرنوشت ساز نظام شود...