به دولت فحش بده، با فتنه گران همراهی کن، آنگاه پُست بگیر!
شنیده ها حاکی است تلاش کانون منحله دانشجویان، فارغ التحصیلان و گلکاران محلات برای واگذاری مدیریت بیمارستان امام خمینی به برادر ارزشی و اصلاح طلب جناب حاج قاسم فزونی یافته است. بر همین اساس شنیده شده که چندی پیش ایشان برای ریاست هلال احمر کاندیدا شده که موفقیتی کسب نکرده، اخیرا هم ایشان برای مدیریت بیمارستان شهر نامزد شده و احتمال تصدی این مسئولیت از جانب وی متصور است. در این زمینه هدفم نه به قول امروزیها افشاگری است و نه می خواهم فحش بدهم بلکه می خواهم به این ابتکار تبریک بگویم، چون در این شهر جز این برادر عزیز کسی برای مدیریت بخش بهداشت و درمان وجود ندارد، اصلا ما نه پزشک داریم و نه تحصیلکرده دانشگاهی دیگری جز ایشان. به هر حال حاج قاسمِ داستانِ ما امیرکبیرِ عرصه بهداشت-درمان در محلات است و کلیه دستاوردهای بهداشتی، درمانی و غیره در این شهرستان از زمان خانم برخوردار (پرستار و تزریقاتی سالهای دور) تا دکتر بوس و از دکتر جابری گرفته تا دکتر محسنیان و تا دکتر دبیدیان؛ همه از برکات وجود و تلاشهای مجدانه این برادر متعهدِ متخصص است.
پیشنهاد می شود با توجه به تجارب ارزنده و تعهد روزافزون این برادر برای خدمت به نظام و دولت کنونی، طی یک اقدام انقلابی کلیه مراکز بهداشتی -درمانی-خدمات اجتماعی در شهرمحلات اعم از اداره بهزیستی، اداره بهداشت، بیمارستان حضرت امام، درمانگاه سپاه، آزمایشگاه های دولتی و خصوصی، کلیه مطب پزشکان اعم از عمومی و متخصص و الخ در یکدیگر ادغام شده و مدیریت آنها به صورت یکپارچه به این برادر اصولگرایِ اصلاح طلب واگذار گردد. از این طریق اهداف عالی دنبال شده و نتایج اخلاقی ذیل حاصل می گردد:
(1) مشکلات بهداشت-درمان شهر به صورت یهویی، یه دفعه و در ظرف زمانی کمتر از سه سوت توسط امیرکبیرِ محلات برادر حاج قاسم، این اصولگرایِ اصلاح طلب حل و فصل می گردد.
(2) الگوی جهانی مدیریت بهداشت و درمان تحقق یافته، به منصه ظهور رسیده و می توان با بِرَند (brand) محلاتی به بازارهای جهانی عرضه نمود.
(3) یک سطح جدید از وقاحت تجربه گردیده و سنگ پاهایی بهتر از نوع قزوینی آن به محک تجربه آزمون می گردد.
(4) و دهها دستاورد دیگر در بُعد محلی، کشوری، منطقه ای و حتی بین المللی!
آقاجان! اپوزیسیون هم اپوزیسیون های قدیم، لااقل یک کم حیا و معرفت داشتند. در عالم سیاست اینگونه عُرف است که وقتی فرد یا گروهی خود را مُعارض یا اپوزیسیون یک نظام سیاسی یا یک دولت حاکم می داند، حداقل این قدر حیا و خودداری دارد که در زمان حاکمیت آن دولت یا نظام سیاسی پُست و مدیریت نگرفته و فقط مبارزه سیاسی می نماید ولی این برادران کانونی...!؟ چه عرض کنم؟
آخر در دیزی باز است، حیای گربه کجا رفته؟ درست است که دولت حاکم یعنی دولتهای نهم و دهم تا به حال کادرسازی مناسب نداشته و بر این اساس مشکلاتی داشته و بسیاری از انتصابهای آن بر اساس آزمون و خطا بوده است، ولی آیا طرف مقابل مردانگی ندارد؟ حیا سیری چند؟ مبارزان هم مبارزان قدیم، دشمنان هم دشمنان سابق، تا دیروز می گفتید این دولت دولتِ کودتاست، ما بی شماریم و صدها رطب و یابس دیگر؛ اینقدر زود یادتان رفت؟ حاضر هستید با دولت به قول خودتان کودتا همکاری کنید؟ شما ها نازل تر از این حرفها هستید ....
بالاخره این هم ماجرای با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن است؛ با دست می زنند تو صورت نظام، با فتنه گران همراهی می کنند، به دولت و رئیس جمهور فحش می دهند و اهانت می کنند و از طرف مقابل از طریق لابی و رایزنی با مراکز مختلف، با پا پُست و میز را می کشند سمت خودشان ...روی سنگِ پا سفید !
شاید ما هم تغییر مسیر دادیم و رفتیم تو دار و دسته جلبکها، به هر حال اگر گندم ملک ری به ما نرسید، شاید جو آن به ما برسد!
مطلب وارده
یکی از خوانندگان وبلاگ مطلبی را برایم ایمیل کرده که حساسیت برانگیز بود و البته خود را معرفی هم کرده بود برخلاف آن هایی که فقط فحاشی میکنند و نامی هم ندارند و به جای حرف حساب مانند خاله زنک ها به هر حمام عمومی و خصوصی از مله بالا تا ته ده پایین سرک میکشند تا به اصطلاح از هویت این وبلاگ سر در بیارند.
غافل از اینکه ممکنه یکی از اونایی که یواشکی و درگوشی ازشون درباره این وبلاگ سوال میکنی بیاد و این وبلاگ را ببینه و زبونم لال، زبونم لال، خدای ناکرده، یه وقت به راه .... اصلا بگذریم.
چون فحش خور ما خوبه و جلبک های فحاش هم همه پای کارند پس مطلب وارده را با یه مقدار حذف براتون میذارم:
((...... بعد از انتخابات سال گذشته و مسائلی که پیش اومد مسجد القائم در اختیار بعضی ها قرار نگرفت تا بتونن با ظرافت تمام – تاکید میکنم – با ظرافت هر چه تمامتر هر شب در لابلای حرفاشون نیش و طعنه ای به دولت و رییس جمهور بزنن. امروزه به این نحوه القای پیام میگن پیام های مخفی در لایه زیرین متن یا گفتار.....
همه اون شبها را حضور داشتم ای کاش همون موقع کنایه هرشب را یادداشت میکردم
وقتی هم این ارتباط قطع شد هم بعضی مراسم ها تو مسجدای دیگه لغو شد رابط اون آقایون از بیمارستان سر درآورد – نه اینکه مریض شده باشه، نه، آخه تو محلات کسی برای درمان بیمارستان نمیره بلکه مریضا یا خود درمانی میکنن یا خودشون خودشونو اعزام میکنن به شهرهای همجوار!! – بلکه چون اون آقایون طبیب دوّار بودند و طبیب هم به پرستاری که خصوصا طب سنتی! بلد باشه نیاز داره ماجرا سر از بیمارستان درآورد.....
من کاری با اون آقا و دستیارشو و... ندارم. من با اوناییم که این وسط دارن زخم میخورن اونم زخم کاری!
آره حاج ابو.... با شمام، با شما که انقلابی هستی، خادم مخلص برنامه ها بودی و هستی، رنج کشیده ای اونم نه رنج معمولی رنج اسارت ....
یادت هست تو اون هشت سال سیاه چه حالی داشتی و چه فعالیتی؟
یادت هست ته مسجد القائم یواشکی اون مجله سبز روشن یالثارات کذایی را به اهلش میدادی تا دلت آروم بگیره و امید داشته باشی که یه نفر هم یه نفره که اون وری نره؟
یادته؟
حاجی چی شده که حالا باید حرفایی از تو و پسرت بشنویم که باورمون نشه؟
بشنویم پسرت سر کلاس آدمای معلوم الحالی مثل علی اصغر محمدامینی یا دولتی به رهبری توهین میکنه؟ یا با بچه های مخلص و عاشق هیات یاد یاران درگیر میشه و مرتب شبهاتی را مطرح میکنه که دیگه قدیمی شده؟
یا حرفهایی که از خودت نقل میکنن، چرا مثل تویی با اون سوابق، باید به مسجد باروح و باصفای آقامیرزا حسین که محل عزاداری یه مش بچه هیاتی هست بگه کثافتخانه؟
این آخری را اگر خودم نمیشنیدم باورم نمیشد. اونم تو مراسم اعتکاف. باور نکردم تا صدای ضبط شده ات را که بیش از یک ساعته آوردن و شنیدم......
برای من، تو و جوونت و رفیق تازه طلبه اش مهم اید و الا اون آقای خوش نشین و دستیار پرستارش برام مهم نیستن....
کلام آخراینکه حاجی اگه زبیر سیف الاسلام هم باشی ممکنه تحت تاثیر فرزندت اسلام را بگذاری و سیفت را برای دشمن علی و رودرروی علی از نیام بکشی.....))
جزیره مجنون: اگه مایلید جواب یا توضیح یا تکمیل یا هرچیزی به جز فحش و فضیحت برای نویسنده این متن بفرستید در بخش نظرات بنویسید و آخرش بگید خصوصی است تا ما براش ایمیل کنیم
استاد سلام ! خوب هستید؟
آقای عزیز ، با توجه به دیدگاههای قبلی و نظرات فعلی شما ، حالا قسم حضرت عباس را باور کنیم یا ....؟
آقایِ واعظ ! هادیِ نسل جوان! اندیشمند معزّز و فقیه معاصر !
مقاله سرّ قعود را باور کنم که در آن حدیثی که در کشف المهجّه سیدبن طاووس آمده را گونه ای تاویل و تفسیر کردید و بعد از انتخابات و نقل آن حدیث توسط اکبر هاشمیِ رفسنجانیِ کرمانیِ بهرمانیِ نوقی در نماز جمعه کذایی تهران ، طور دیگر ...آیا در دفاع از این و آن ، گذشته خود را زیر پا گذاشتید؟ ...راستی قدیم تر ها راست تر می گفتید یا الان ؟ مبانی آن موقع شما اشکال داشت یا مبانی الان؟
استاد سلام ! خوب هستید؟
راستی استاد دیدم در مذمّت دولتی شدن و حکومتی شدن حوزه هشدار داده اید.بر اساس سوابقی که از شما در اینترنت دیدم اعم از نگارش و درج مقالات علمی در تبیین حکومت اسلامی و نظریه ولایت فقیه در مجله حکمت اسلامی یا دبیرخانه خبرگان رهبری و الخ ، آن موقع که این نوع حکومت و نظریه حاکم بر آن را تئوریزه می کردید ایراد نداشت؟ آن موقع حوزه حکومتی و دولتی نشد؟ استاد لابد در ازای این مقالات و تالیفات ، حق تالیف و حق نشر هم دریافت کرده اید (نوش جانتان و گوارای وجود) ولی این وابستگی علما و فضلا به دولت و حکومت نبود؟ چه شد که ناگهان اینگونه شد؟
استاد سلام ! خوب هستید؟
بدلیل ارادت سابقی که به شما داشتم و خاطرات خوش از منابر و وعظ های شما ، به همان میزان دوست دارم تکرار کنم و بنویسم " استاد سلام ! خوب هستید؟ " و مرتبا در قالب سرفصلهایی سوالاتی را از شما بپرسم ولی حیف که وقت ضیق است و شاید اثری هم نداشته باشد...این وجیزه هم جهت تسکین خود و برخی جوانان مانند خود نگاشتم که به سودای حرفهای شما ....حالا معنی حدیث انظر الی ما قال و لاتنظر الی من قال را دریافتم .آقای عزیز ! ما بر اساس آموزه های بنیادین این نظام یاد گرفته ایم که اسلام و انقلاب به اشخاص و افراد وابسته و متکی نیست حتی اگر به بزرگی و گُندِگی یک شاه باشند یا مرجع تقلیدی مثل منتظری ...طبق فرمایش ولی امرمان آموخته ایم که انقلاب ریزش دارد و صد البته در کنار آن رویش ، دین خدا و حرکتهای خداگونه همانند انقلاب اسلامی ایران رهین منّت هیچ کس نیست ،چنانکه سلسله جُنبان این حرکت و بنیانگذار انقلاب اسلامی خود را خادم و نوکر ملت می نامید ؛ و لاتمنو علی اسلامکم ....
استاد سلام ! خوب هستید؟
قاعدتا در دفاع از عملکرد قبل و بعد از انتخابات تان ، عملکرد دولت نهم و دهم و دکتراحمدی نژاد را مستمسک قرار می دهید ولی می دانم ، می دانید و می دانند که ریشه نظام را هدف گرفته اید استاد سابق و نه دولت را ! تَبَر قلمتان بُن مایه نظام را دارد می زند . ستون خیمه را می زنی مسلمان! می دانم ، می دانید و می دانند که تعریف برخی افراد و گروهها از شما که پیش از این احوال شما را هم نمی پرسیدند ، به همین علت است... بنده و امثال بنده شما را استاد و واعظ سابق می خواهیم ، البته اگر خنّاثان بگذارند .راستی چه شده که سخنان تان در سایت مجمع روحانیون سازشکار و نه مبارز درج می شود و در محلات در وبلاگ جلبکهای سبز و حامیان جریان فتنه و یا برخی سایتهای مجرم و فیلتر شده؟این حامیان فعلی قبلا کجا بودند و اصولا چه نسبتی میان شما و آنان وجود دارد؟
اصولا این مطلب اندازه بال مگسی در شما عالم بزرگوار اثر نخواهد گذاشت ولی با علم به این مطلب و حتی با علم به تمسخر احتمالی امثال این مطلب در جمع ها و محافل خویش ، فقط این مطلب را نگاشتم تا بدانید یک جوان دانشگاهی حتی در گوشه شهر کوچکی مثل محلات که از بسیاری جریانات دور است ، خوب می فهمد چه می کنید ...من که از علم حوزوی و ادبیات عرب اندوخته زیادی ندارم یا شاید اصلا نداشته باشم به جز عربی دوران دبیرستان و چند واحد متون عربی دانشگاه ، ولی چند پرده ای را که ذکر کردم نیاز به علم حوزوی و آشنایی با فقه و کلام و فلسفه و منطق و غیره ندارد و یا خود شنیده ام از شما یا با واسطه های مستقیم و امین ...
استاد سلام ! خوب هستید؟
شما خواسته یا ناخواسته وارد عالَم سیاست از نوع تلاش برای کسبِ قدرت آن شده اید و نه نظریه پردازی ، طبیعتا باید هزینه آن را هم بپردازید.کسی که به عضویت ستاد سایه یک کاندیدای خاص در شهر قم در می آید ، باید هم تبعات آن را بپذیرد . روشن عرض کنم که شما منحصرا آقای تئوریسین و فقیه سابق نیستید ؛ استاد شما اکنون یک نظریه پرداز و همچنین یک فعال سیاسی هستید البته علیرغم همه پنهان کاری و رعایت ملاحظات.استاد عزیز! شرکت در فعالیتهای سیاسی –انتخاباتی لوازمی دارد که حتما شما اندیشمند گرامی با پذیرش آنها به این عرصه پرخطر وارد شده اید که یکی از بدیهی ترین آنان پذیرش نقد است. به صورت هماهنگ یا ناهماهنگ پس از نگارش قسمت اول این مطلب ، هجمه ای همراه با فحش و اهانت علیه نگارنده این مطلب آغاز شد .استاد راستی این دوستداران و علاقمندان شما جز اهانت و فحاشی هنر دیگری ندارند؟ ما را به اینها فروختید؟ شما به چنین یاران جدیدی افتخار می کنید؟استاد راستی یارانِ کفِ خیابانی بهتر هستند یا بچه مسجدی ها و حزب اللهّی ها؟
به یاد دارم که پس از خطبه های نماز جمعه مقام معظم رهبری ، جمعی از فضلای قم(گمان می کنم 150 نفر) از جمله شما و اخوی مکرّم آقای شیخ هادی سروش ، طی بیانیه ای این سخنان را فصل الخطاب خواندید . آیا شما و اخوی گرامی هنوز به آن بیانیه و مفاد آن اعتقاد دارید؟ چقدر در راستای تحقق بیانیه خودتان تلاش کردید؟
در انتها بخشی از وصیتنامه مرحوم آیت الله شیخ خلیل سروش محلاتی ابوی معظّم را برای تذکر می آورم که خطاب به شما که قاعدتا وصی ّ ایشان بوده اید ، گفته اند :
"...فصل پنجم که فکر کردم شاید وظیفه باشد در مسائل سیاسی کشور هم به نظرم مواظب باشیم که تندروی که همان افراط است در طرفداری از جریان و گروهی نداشته باشیم که اگر خدای نخواسته چنین شدیم یک روز متوجه می شویم که از دینمان مایه گذاشتیم و خرج دنیای دیگران کردیم . آری آنچه که نظر بنده است آن است که اول اسلام و دین و احکام نورانی قرآن شریف ، سپس مسایل دیگر لذا اینجانب با هر کس که اندیشه او از غرب و اندیشه آنها سرچشمه می گیرد و مستقیم یا غیرآن اسلام را کارآمد نمی داند و به بهانه های مختلف می خواهد جامعه را از دین و اسلام جدا نماید یا بی تفاوت کند از او متنفرم و طرفدارهای چنین اشخاصی را هم نمی توانم انسانهای مومنی بدانم لذا از ابتدای نهضت حضرت امام سلام الله علیه در مسجد اعظم در سال 1342 که فریاد می زد ای مسلمانها! ای حوزه های علمیه! ای مراجع! اسلام در خطر است وسخن اول از اسلام بود و امروز نیز همانگونه سخن را از رهبریت نظام می شنویم و باید هوشیار باشیم ..."(آیت صدق و صفا؛یادنامه آیت الله سروش محلاتی صفحه 103)
جناب آقای محمد سروش ! وجدان خویش را حکم قرار داده و قضاوت نمایید که چقدر به این وصایا پایبند ماندید و در صورت ادامه حیات آن مرحوم ، چه میزان از عملکرد کنونی شما رضایت داشتند؟ آیا سخنان منقول از شما در مسجد بقیه الله(عج) نارمک(مسجد ابوی گرامی) در حمایت آشکار و تمام قد از جریان فتنه را که به صورت عریان و آشکار برای براندازی و مقابله با رهبری به عرصه آمده بود ، تحمل می نمودند؟ کافی است از میان مستمعین و نمازگزاران همان مسجد نظرسنجی کنید .صدالبته که عموم مردم و مومنین در دیدگاه شما جایگاهی ندارند و شما فقط اندیشمندان را به حساب می آورید و در مقولات اخلاقی این خود ابتدای خطر است ...
در پایان دعا می کنم شریعتمدار باشید ولی نه با هر شریعتمداری !
دعا می کنم شما و بنده از ضیاء مرتضی علی(ع) بهره مند گردیم و نه هر ضیائی !
از خداوند می خواهم ورع را نصیب شما وبنده کند ، البته نه هر ورعی!
دعا می کنم قلب تان مِهرریز(نه مهریز) انوار الهی باشد و با علامه طباطبایی محشور شوید و نه هر طباطبایی دیگری .و دعاهای فراوان دیگر...
راستی ، استاد سلام ! خوب هستید؟
چه جنگ باشد و چه نباشد راه من و تو از کرببلا می گذرد .
شهداء و امام شهداء را یاد کنید با صلوات بر محمد و آل محمد -صلوات الله علیهم اجمعین
منظور از استاد کیست؟
مراد از استاد ، حجة الاسلام و المسلمین محمد سروش می باشد که در سال 1340 در شهر مقدس قم به دنیا آمد . پدر وی آیت الله شیخ خلیل سروش محلاتی رحمه الله علیه می باشد و از جانب مادر ، نوه آیت الله انصاری محلاتی می باشد .وی تحصیلات حوزوی خود را در سال 1355 آغاز کرد و در سال 1363 به درس خارج مشغول شد، در طی 20 سال پس از آن از محضر بزرگانی همچون آیة الله شیخ مرتضی حائری و آیة الله سید موسی شبیری زنجانی بهره برد، همچنین از محضر حضرات آیات تبریزی ، وحید خراسانی و صانعی نیز استفاده نمود، در باب فلسفه و عرفان از محضر آیات عظام حسن زاده آملی، جوادی آملی و انصاری شیرازی استفاده کرد.ایشان در 15 سال اخیر بیشتر وقت خود را صرف تدریس و تحقیق نموده است که می توان از آثار منتشر شده ایشان «دین و دولت در اندیشه اسلامی» و« آزادی، عقل و ایمان» را نام برد. وی با مراکز علمی مختلفی در حوزه در ارتباط است (یا بوده) که از جمله می توان همکاری علمی و مشاوره ای با دبیرخانه مجلس خبرگان وتدریس علوم حوزوی را نام برد.همچنین ایشان چند سال است که به تدریس خارج فقه و اصول می پردازد .(برگرفته از سایتهای اینترنتی)
- پرده اول
و اما آشنایی نگارنده با حجت الاسلام آقای محمد سروش(محلاتی) به دهه 70 شمسی باز می گردد . در آن دهه یکی از معلمان عزیز و گرامی ام در دبیرستان (آقای سید هاشمی حسینی مقدم) متذکر گردید که یک فاضل ارجمند و عالم وارسته در مسجدالقائم(عج) پس از اقامه نماز مغرب و عشاء منبر می رود که مطالب ایشان قابل استفاده می باشد . بر همین اساس در یکی از این جلسات منبر و وعظ شرکت کرده و به دو دلیل تحت تاثیر قرار گرفتم یکی تسلط و احاطه به مسائل دینی –اعتقادی و دیگری آشنایی با مسائل روز و شناخت برخی اندیشمندان غرب ، در آن ایام یعنی دهه 70 برایم جای تعجب بود که یک روحانی فوکویاما را بشناسد و نظریه پایان تاریخ او را نقد کند ...
- پرده دوم
سالهای انتهایی دهه 70 ، مسجدالنبی(ص) میدان هفت حوض(نبوت) واقع در نارمک ، مسجدی که تا پیش از انقلاب کاباره بوده و با انوار درخشان انقلاب تبدیل به مسجد می شود که انصافا مسجد موفق و قابل اتکایی در منطقه می باشد...به صورت اتفاقی و به اصطلاح گذری برای اقامه نماز به این مسجد رفتم که مشاهده نمودم امام جماعت محترم این مسجد حجت الاسلام موسوی کاشانی(از اعضای دفتر مقام معظم رهبری) در میان دو نماز بپاخواسته و از حضار خواست پس از اقامه نماز از سخنان یک عالم فاضل استفاده کنند ، همچنانکه خود بهره می برد . نماز اقامه شد و مشاهده کردم که آن عالم فاضل کسی نبود جز آقای محمد سروش که طی یک دهه منبر ، در خصوص نفاق و زمینه های آن مَرکَب سخن می راند و هنوز خاطرم هست که میگفت :
"...ریشه نفاق سه حرف ن ف ق می باشد و به معنی حفره ای است که ....نفاق!؟ "
-پرده سوم
دهه 80 ، مجلس سالیانه روضه امام حسین(ع) در دهه آخر ماه صفر در حیات منزل آیت الله شیخ خلیل سروش محلاتی ...یکی از محلاتیهای قدیمی ساکن تهران برایم نقل می کرد واعظ ارجمند آقای محمد سروش محلاتی در آن مجلس داشت در خصوص زمان شناسی و شاید بصیرت صحبت می کرد و لبه تیغ انتقاد را به سمت اسامه گرفت؛ اسامه فرمانده جوان لشگر اسلام در آخرین روزهای حیات مبارک پیامبر اسلام(ص)بود که به زعم واعظ (آقای محمد سروش) در زمان امام حسین(ع) و حادثه کربلا این توفیق یا بصیرت را نیافت که از حضرت یعنی ولی زمان در اوج مظلومیت دفاع نماید ...
استاد سلام ! خوب هستید؟ ....
این داستان ادامه دارد ...
این متن ، حاوی انتقادات یکی از خوانندگان محترم وبلاگ در خصوص مطلب "استاد سلام! خوب هستید؟" می باشد .این کامنت در روز جمعه مورخ 11/4/89 ساعت 20:39 گذاشته شده و نویسنده محترم خود را طلبه محلاتی معرفی نموده که حقیر نیز جوابی داداه ام .
سلام علیکم
قصدم نظر در خصوص این مطلب اخیر و شخص نامبرده نمی باشد .هر چند بی ادبی خاصی ندیدم .. مرادم این است که ممکن است باب جدیدی از اهانت و تهمت و بی احترامی به روحانیون در عوام در فضای وبلاگ در شهر محلات باز شود و این اصلا به صلاح نیست . ممکن است افرادی دوستدار فردی باشند و افراد دیگری دوستدار فرد دیگری و آنگاه وارد شدن به این فضا باعث اهانت به هر کس شود . مثلا آیا درست است گروهی در فضای مجازی اهانت به بزرگوارانی همچون مقدسی و ربانی و اشوری و ... را انجام دهند؟ بصیرت در این است که باب این مسائل باز نشود .
مطمئنم اگر از آقایان (سروش و ربانی و سلیمی و اشوری و مقدسی و عبدالحسینی و ... ) بپرسید که این روش صحیح است یا خیر حتما مخالفت خواهند کرد .
ممنون و پیشنهاد میکنم وبلاگتان را از حالت ادبیات تند و تهاجمی به حالت بیان دیدگاه و نظر تغییر دهید و اجازه دهید حساب صاحب نظران با معاندان جدا باشد و این خطها نباید با هم اشتباه شود .
پیامبر اکرم ص میفرمایند :هر کس فقیه مسلمانی را احترام کند در حالی روز قیامت خدای تعالی را دیدار خواهد کرد که خدا از او راضی است و هر کس فقیه مسلمانی را اهانت کند در حالی خدای تعالی را روز قیامت دیدار خواهد کرد که بر او خشمگین است .
ممنون اگر نظرم را درج فرمائید .
در خصوص این مطلب خیرخواهانه ، ضمن تشکر از اینکه وبلاگ را مشاهده کرده و نظر می دهید ؛ نکاتی را عرضه می دارم :
1- برادر عزیز ! آیا متوجه هستید در چه زمان و در چه شرایطی بسر می بریم؟ سال 1389 هجری شمسی و اینجا ایران است ، یک سال پس از جریان فتنه ناکام سال 1388 ...
2- آیا اگر بنده از آقای محمد سروش انتقادی نکنم ، افرادی که شما می گویید ، به روحانیت محلات اهانت نمی کنند؟ تا به حال چنین نکرده اند؟
3- برادر جان! اگر طلبه هستید که امیدوارم باشید ، شما از بنده به قول خودتان عوام، بهتر می دانید که نقد و انتقاد سازنده و سالم چقدر لازم و ضروری است ، چه ترسی از نقد دارید؟ برادر عزیز طلبه ، نباید علاقه به لباس یا یک کسوت چشمان انسان را بروی حقیقت ببندد ...خدای نکرده لباس پرست که نیستید .چرا روحانیت یا عملکرد آن با تمام شرایط و با رعایت ادب نباید نقد شود؟ بنده برای اجرای این اصل انتقادات را از دوستان سابق خود در کانون دانشجویان،فارغ التحصیلان و گلکاران محلات شروع کرده ام . پیشنهاد می کنم شما هم پیشقدم شده و با توجه به اینکه مدعی هستید طلبه بوده و صاحب صلاحیت ، نقد و تحلیل محتوای سخنان و مقالات اخیر آقای محمد سروش را شما آغاز نمایید .
4-مقالات و افاضات این آقا در اقصی نقاط عالم جار زده شده و از سر هر ماذنه ای روزی چند بار قرائت می گردد تا حتما شیر فهم شود . ایشان در گوشه خلوت ،کنج عزلت یا در سراپردهِ افکار که عقیده یا مرامی ندارد که بنده را بواسطه افشای آن مذمت می نمایید . مقالات فاضلانه ایشان در فضای مجازی نقل محافل است ، از سایت شخصی ایشان گرفته تا سایت مجمع روحانیون و سایتهای دهها تشکل و حزب سیاسی ، اعم از فتنه گر و غیر فتنه گر البته با کمترین فاصله زمانی ؛ فکر نکنید می خواهم بگویم ایشان یا دوستانشان با آنها متصل هستند ، زبانم لال، هرگز . کافی است در سایتهای سرچ اینجین مانند گوگل بنویسید محمد سروش ، آنوقت ببینید چه می کند این ...
5- برادر جان ! من که هنوز چیزی جز تعریف از ایشان نگفته ام! چرا ناراحت شدید؟ من که هنوز چوب را بر نداشته ام ، فرار چرا؟ صبر می کردید این مطلب به انتها می رسید بعد بنده را به هتک حرمت روحانیت متهم می نمودید . خدایا این القاب و عناوین اعم از هتاک و ضد روحانیت را از ما نگرفته و به لطف خود قبول فرما .
6- در کامنت خود نام برخی از علمای بزرگوار محلات را آورده اید و گفته اید اگر شما آن طیف را نقد کنید ، آنان هم به این بزرگواران حمله می کنند . با همه ارادتی که به همه این بزرگواران داشته و دارم و جملگی بر گردن بنده حق دارند ، اما باید عرض کنم مگر من وکیل مدافع این عزیزان هستم؟ بنده دیدگاه خود را ارایه می کنم ، چکار دارم که دیگران به دیگران چه می گویند؟ گویا شما گمان می کنید بنده سخنگوی حوزه علمیه محلات هستم؟ عزیز جان! سخت در اشتباه هستید ...بنده در حال حاضر نمی توانم پاسخگوی مدت فعالیت و عضویت سابق خود در کانون دانشجویان،فارغ التحصیلان و گلکاران محلات باشم ، چه برسد به دیگران و صلاح امور آنان ...
7- علیرغم همه مطالبی که فرمودید و بنده را از این راه نهی نمودید ، نگفتید با سیره و عملکرد اخیر آقای محمد سروش موافق هستید یا نه ؟ پاسخ روشن به این سوال بسیاری از ابهامات را روشن می نماید .
8- از پیشنهادتان مبنی بر تبدیل ادبیات تهاجمی وبلاگ به ادبیات تبیینی تشکر می کنم و چنین قصدی دارم ، اما روزی که از فتنه گران تحرکی مشاهده ننمایم اما نه الان که آزادانه و آشکار در میانه میدان رقص جنون میکنند و هنوز مسئولیت دارند و هنوز می نویسند و هنوز به اضلال می کشانند و هنوز ...
9- نمی دانم ما سختگیر شده ایم یا دیدن اسوه هایی از روحانیت مانند آیت الله سید طه مقدسی در سالهای نه چندان دور ، سطح توقعات ما را بالا برده است؟ اسوه زهد ، نماد بصیرت و دوراندیشی و خادم بی ادعای ملت . خدایش بیامرزاد و با اجداد طاهرینش محشور فرماید . یا بزرگان دیگری چون آیت الله شیخ خلیل سروش محلاتی ابوی مکرم و مرحوم آقای محمد سروش ؛افرادی که ایشان را می شناختند ، آن مرحوم را نیز فردی زاهد و وارسته ، عالم و ولایتمدار توصیف میکنند.
عزیزم از بذل عنایت شما تشکر کرده و باز تکرار می کنم ، برادر طلبه ، سلام! خوب هستید؟
اخیرا به وبلاگ دکل نیوز سر زدم و این مطلب را جالب دیدم که حاصل روحیه طناز و البته واقع نگر نگارنده این وبلاگ جناب دیده بان است . توجه شما را به آن جلب می نمایم .
حرکت جدید گروه جلبکی محلات اعلام شد.
این برنامه ریزی غیر مدنی غیر اصولی توسط عده ای معلوم الحال مجهول الهویه و القیافه به حاج جلبک محلاتی اعلام و توسط ایشان به رییس جلبکی در محلات ارسال و در جمع جلبک دوستان محلات قرائت شد.متن این پیام به این شرح است:
1. حرکت اصلی گروه باید به صورت چراغ خاموش و با حرکت رو به جلو و با دنده سنگین بوده به شرطی که سر از توک چنار مله بالا سر در نیاورد و برای اطمینان بیشتر چراغها را به صورت نیمه سوز درآورده و از عینک مادون قرمز و ماورای بنفش یا رنگ دلخواه غیر از رنگ سبز استفاده نمایند تا پته شان روی آب نریزد.
2. فعالیتهای گروه باید بر اساس حرکات بشردوستانه و اعلامیه حقوق بشر و دوستدار محیط زیست و همه چیز دوستانه بوده و در جهت تنش زدایی از هرگونه تحرک غیراضافی جدا پرهیز گردد و به عنوان مثال در جهت انساندوستی و نه تظاهر و فریبکاری، به پانسمان رایگان تمامی مجروحین و آسیب دیدگان و مصدومین و بازماندگان در خانه پرداخته و فرهنگ آمپول زنی را گسترش دهند.
3. بایستی در راستای لجن مال نمودن و گند زدن به اقدامات بقیه غیر خود از هیچ تلاشی فروگذار نکرده و از لسان و ید و الهام گرفتن از مطالب اینترنتی و اونترنتی و ماهواره ای و سیاره ای گرفته تا حتی گرفتن پاچه افراد نیز دریغ ننمایند تا جایی که حتی برای سرم زدن ساده نیز افراد را به خمین، دلیجان، اراک و هر شهر دیگری فرستاده تا یکوقت خدای ناکرده مردم احساس رضایت و خرسندی از شرایط موجود نداشته باشند.
4. به سوی تمام فعالیتهای دینی و مذهبی شتافته و تا کله سحر و در معرض دید همگان به مرثیه خوانی و ادعیه خوانی و انجام نمازهای قضای صلواتی جهت جمیع اموات و گذشتگان و اسیران خاک و ذوالحقوق پرداخته و در تمامی مراسم ترحیم و نمازهای یومیه و جمعه و راهپیماییها در محلات و توابع و در دیگر مراسمات خصوصا برگزاری یادواره های متنوع و مختلف شرکتی بس فعال داشته باشند .
5. در تمامی مراسم متشکله در محلات نظیر جشنواره های آب، باد ، سنگ ،گل، ورزشی، غیر ورزشی، بادبادکی، بادکنکی، الاکلنگی، بیل گردانی، آفتابه پرانی و مسابقات هفته، محله و سایر مراسمات دینی، غیردینی و ضددینی و کوهنوردی مختلط، مجزا، تکی، گروهی، گله ای و ... از هیچ گونه تلاشی فروگذار ننموده و حتی المقدور جزو ارکان اصلی به حساب آیند.
6. در راستای نیل به اهداف والای حزب کارگشای باد، خود را همچون پر کلاغی به دست بادسپرده تا با انعطاف پذیری مثال زدنی در مسیر باد به این سو و آن سو رفته و آفتاب پرست وار با سرعت نور رنگ عوض کرده تا در هر مکانی متناسب آن جمع و محل به افاضه و جبهه گیری بپردازند.
7. در جهت ترمیم چهره مخدوش گذشته خود خصوصا پس از افتضاحات پس از انتخابات سال گذشته فعلا به اظهار نظر جدیدی نه به صورت لسانی و نه به صورت وبلاگی نپرداخته و اصطلاحا لالمونی گرفته تا کمی حافظه تاریخی مردم دچار فراموشی گشته تا پس از تجدید قوا و بدست آوردن فرصت مقتضی به انتقام گیری گسترده پرداخته و اصطلاحا پدر صاحاب بچه را در آورند.
تصمیمات بعدی متعاقبا به اطلاع می رسد.